مارقين (جبهه سوم)











مارقين (جبهه سوم)



مارق يعني گريزان. در تسميه ي اينها به مارق، اينطوري گفته اند که اينها آنچنان از دين گريزان بودند که يک تير، از کمال گريزان مي شود.... البته اينها متمسک به ظواهر دين هم

[صفحه 62]

بودند و اسم دين را هم مي آوردند. اينها همان خوارج بودند گروهي که مبناي کار خود را بر فهم ها و درک هاي انحرافي که چيز خطرناکي است قرار داده بودند. دين را از علي بن ابيطالب عليه السلام که مفسر قرآن و عالم به علم کتاب بود، ياد نمي گرفتند، اما گروه شدنشان، متشکل شدنشان و به اصطلاح امروز گروهک تشکيل دادنشان، سياست لازم داشت. اين سياست از جاي ديگري هدايت مي شد. نکته ي مهم اينجاست که اين گروهکي که اعضاي آن تا کلمه اي مي گفتي، يک آيه قرآن برايم مي خواندند. در وسط نماز جماعت اميرالمومنين عليه السلام مي آمدند و آيه اي مي خواندند که تعريضي به اميرالمومنين عليه السلام داشته باشد. شعارشان «لا حکم الا الله» بود يعني ما حکومت شما را قبول نداريم. ما اهل حکومت الله هستيم.

اين آدمهايي که ظواهر کارشان اينطوري بود، سازماندهي تشکيل سياسي شان، با هدايت و رايزني بزرگان دستگاه قاسطين و بزرگان شام يعني عمر و عاص و معاويه انجام مي گرفت! اينها (مارقين) (خوارج) با آنها ارتباط داشتند.

اشعث بن قيس آن طوري که قرائن زيادي بر آن دلالت مي کند، فرد ناخالصي بود. يک عده مردمان بيچاره ضعيف از لحاظ فکري هم دنبال اينها راه افتادند و حرکت کردند. بنابراين، گروه سومي که اميرالمومنين عليه السلام با آنها مواجه شد و البته بر آنها هم پيروز گرديد، مارقين بودند.[1] .

[صفحه 63]


صفحه 62، 63.








  1. نشريه ي مرکزي بنياد جانبازان/ ويژه سال امام علي عليه السلام. مهرماه 1379. ص 13.