ابيات أبوبكر ابن قريعه











ابيات أبوبکر ابن قريعه



و چقدر عالي و پر محتوي ابوبکر قريعي أبياتي را در کشف حقيقت خيانت

[صفحه 67]

خلفاء، و در پي آمدن آثار شوم آن بيان مي کند، و نشان مي دهد که اگر خلاف مرد مظلوم علي بن أبيطالب عليه السلام را نمي بردند تير حرمله در روز عاشورا به گلوي حضرت علي اصغر نمي رسيد. اين ابيات را علي بن عيسي اربلي در کتاب نفسي خود آورده است.[1] .


يا من يسائل دائبا عن کل معضلة سخيفة
لا تکشفن مغطئا فلربما کشفت جيفة


و لرب مستور بدا کالطبل من تحت القطيفة
ان الجواب لحاضر لکنني اخفيه خيفة


لولا اعتداء رعيه القي سياستها الخليفة
و سيوف اعداء بها هاماتنا أبدا نقية


لنشرت من أسرار آل محمد جملا طريفه
تغنيکم عما رواه مالک و أبو حنيفة


و أريتکم ان الحسين اصيب في يوم السقيفة
و لاي حال لحدث بالليل فاطمة الشريفة


و لما حمت شيخيکم عن وطي حجرتها المنيفة
اوه لبنت محمد ماتت بغصتها أسيفة[2] .

[صفحه 68]

1- اي کسي که با جديت و تعب به طور استمرار از هر مسئله ي مشکل و پيچيده ي واهي و سست پرسش مي کني! البته و البته سرپوش اين شي ء مستور و پوشيده شده را برندار، زيرا چه بسا سرپوش از روي مرداري گنديده برداري!

2- و چه بسا چيز پوشيده شده و مستور، همانند طبل پر بانگ از زير قطيفه و روپوش آشکار مي شود. حقا جواب تو آن طور که مي خواهي بفهمي در نزد من حاضر است و ليکنم من از دهشت و ترس از بيان آن را مخفي مي دارم.

3- اگر تعدي و تجاوز به رعيتي که سياست امور آنها را خليفه در دست گرفته است نمي بود؛ و اگر شمشيرهاي دشمنان که مغز و مخ سرهاي ما را بيرون مي کشيد و ظاهر مي کرد، نمي بود؛

4- هر آينه من از اسرار آل محمد مطالب نادر و داستان هاي ناشنودني را بيان مي کردم که از آنچه مالک و ابوحنيفه گفته اند و روايت کرده اند شما را بي نياز مي نمود!

5- و من به شما نشان مي دادم (و همانند آفتاب روشن مي ساختم) که حسين در روز سقيفه ي بني ساعده در زير شمشيرها قطعه قطعه شد. آخر به چه علت و ليلي فاطمه ي شريفه را در سياهي شب در قبر گذارده و در لحد قرار دادند؟

6- و به چه علت فاطمه مانع شد از آن که دو شيخ شما (ابوبکر و عمر) در حجره و اطاق بلند مرتبه و مقدس او قدم گذارند (و براي عيادت بيايند)؟ اي آه بر دختر محمد که از غصه ي اسف بار خود جان داد».

در «صحيح بخاري» وارد است که علي فاطمه را در شب دفن نمود، و خود بر او نماز گذارد و ابوبکر را خبر نکرد.[3] .

و علي بن برهان الدين حسين شافعي گويد: و قال الواقدي: و ثبت عندنا ان عليا - کرم الله وجهه - دفنها - رضي الله عنها - ليلا و صلي عليها و معه العباس و الفضل - رضي الله عنهم - و لم يعلموا بها أحدا.[4] .

«واقدي گويد: در نزد ما به ثبوت رسيده است: که علي - کرم الله وجهه - فاطمه را در شب دفن نمود و خود بر او نماز گذارد، و با او عباس و پسرش فضل

[صفحه 69]

- رضي الله عنهم - بودند، و هيچ کس را براي نماز و دفن فاطمه خبر نکردند».

و در رجال شيخ حر عاملي از کشي با اسناد متصل خود از زرارة، از ابوجعفر، از پدرش، از جدش، از علي بن أبيطالب عليه السلام آورده است که: قال: ضاقت الارض بسبعة بهم ترزقون و بهم تنصرون و بهم تمطرون؛ منهم سلمان و المقداد و ابوذر و عمار و حذيفة - رحمة الله عليهم - و انا امامهم. و هم الذين صلوا علي فاطمة.[5] .

«فرمود: هفت نفرند که به واسطه ي عظمت و جلالت و سعه ي روح آنها، زمين براي حمل نمودن آنها تنگي مي کند و استعداد تحمل آنها را ندارد؛ به واسطه ي فيض وجود آنهاست که به شما روزي مي رسد! و مورد اعانت قرار مي گيريد! و باران بر شما مي بارد! از ايشان است سلمان و مقداد و ابوذر و عمار و حذيفه - رحمة الله عليهم - و من امام آنها هستم، و ايشانند آنان که بر فاطمه نماز گزاردند».

[صفحه 73]


صفحه 67، 68، 69، 73.








  1. «کشف الغمة» ص 151 از ابن القريعة که همان قريعي است آورده است.
  2. در «سفينة البحار» در ماده ي قرع (ج 2 ص 425) گويد: ابن القريعة قاضي ابوبکر محمد بن عبدالرحمن بغدادي است که در سندية قاضي بوده است و سنديه قريه اي است بين بغداد و انبار. او مردي فصيح و مزاح و لطيف الطبع بود - تا اين که گويد- و از براي اوست اشعار معروف در مظلوميت فاطمه عليهاالسلام که در کتاب «بحارالانوار» ج 10 باب 7 ص 54 ذکر کرده است: يا من يسائل دائبا عن کل مسئلة سخيفة تا آخر. و سپس در «سفينه» فرموده است: قاضي ابوبکر ابن القريعة در سنه ي 367 رحلت کرده است؛ و قريعة به صيغه ي تصغير جداوست - انتهي.

    و أنا أقول: بنابراين او را قريعي گويند. و اين اشعار متعلق به ابوبکر باقلاني نيست چون قاضي باقلاني بنا به نقل «سفينة البحار» ج 1 ص 91 در سنه ي 403 فوت کرده است. و قريعي اسمش: محمد بن عبدالرحمن بوده و باقلاني اسمش محمد بن طيب بوده است. و از تشابه اين دو اسم بعضي در نوشته هاي پارسي خود اشتباه کرده و اين اشعار را به باقلاني نسبت داده اند، و اين اشتباه واضح است. باري مرحوم محدث قمي نيز اين اشعار را در «بيت الأحزان» آورده است.

  3. «صحيح بخاري» ج 3، ص 55 باب غزوة الخيبر.
  4. «السيرة الحلبية» طبع 1382، ص 399.
  5. «رسالة في معرفة الصحابة» ص 54 در احوال حذيفة بن يمان. و در «رجال کشي» نفر هفتم را ذکر ننموده فلهذا شيخ حر هم ذکر نکرده است. نظير اين روايت در «اختصاص» شيخ مفيد ص 5 با اسناد خود از زرارة از حضرت ابوجعفر عليه السلام وارد است.