وجوب طاعة القيادة











وجوب طاعة القيادة



فَمَنِ اسْتَطَاعَ عِنْدَ ذلِکَ أَنْ يَعْتَقِلَ نَفْسَهُ عَلَي اللَّهِ، عَزَّوَجَلَّ، فَلْيَفْعَلْ. فَإِنْ أَطَعْتُمُونِي فَإِنِّي حَامِلُکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَلَي سَبِيلِ الْجَنَّةِ، وَإِنْ کَانَ ذَا مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ وَمَذَاقَةٍ مَرِيرَةٍ.

وَأَمَّا فُلَانَةُ فَأَدْرَکَهَا رَأْيُ النِّسَاءِ، وَضِغْنٌ غَلَا فِي صَدْرِهَا کَمِرْجَلِ الْقَيْنِ، وَلَوْ دُعِيَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَيْرِي مَا أَتَتْ إِلَيَّ، لَمْ تَفْعَلْ. وَلَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَي، وَالْحِسَابُ عَلَي اللَّهِ تَعَالَي.

ترجمه: ضرورت اطاعت از رهبري (و نکوهش از نافرماني عايشه)

مردم بصره! در پيدايش فتنه ها هر کس که مي تواند خود را به اطاعت پروردگار عزيز و برتر، مشغول دارد چنان کند، اگر از من پيروي کنيد، به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد، هر چند سخت و دشوار و پر از تلخي ها باشد.

امّا عائشه! پس افکار و خيالات زنانه بر او چيره شد، و کينه ها در سينه اش چون کوره آهنگري شعله ور گرديد، اگر از او مي خواستند آن چه را که بر ضد من انجام داد نسبت به ديگري روا دارد سرباز مي زد، به هر حال احترام نخست او برقرار است و حسابرسي اعمال او با خداي بزرگ است.