ضرورت زندگي اجتماعي
و در تعريف انسان نيز گفته اند: «انسان موجودي اجتماعي است.» جامعه شناسان با بررسي آثار تمدن انسان هاي گذشته اين حقيقت را به اثبات رسانده اند که «زندگي اجتماعي» يک ضرورت غير قابل انکار است و علم روانشناسي نيز معتقد است: «انسان فطرتاً اجتماعي و داراي روح جمع گرايي است» از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه نيز اجتماعي بودن انسان و ضرورت زندگي اجتماعي به اثبات رسيده و همگان را به تعاون و همکاري فرا مي خوانند؛ زيرا به تنهايي نمي توان راه رشد و تکامل را پيمود و به همه نيازمنديها پاسخ مثبت داد. که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نسبت به اين واقعيّت سياسي، اجتماعي فرمود: وَالْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمِ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ. وَإِيَّاکُمْ وَالْفُرْقَةَ! فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ، کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ. (همواره با جمعيّت و اجتماع باشيد که دست خدا همراه آن است، از جدايي و پراکندگي بپرهيزيد که انسان تنها اسير شيطان است، همانگونه که گوسفند دور از گله، طعمه گرگ)[1] .
همه محقّقان و پژوهشگران جهان اعتراف دارند که زندگي بايد به گونه اي اجتماعي همراه با روح تعاون و همکاري اداره شود.
1- تاريخ طبري ج3 ص121 سنه37: طبري شافعي متوفاي 310 ه) 2- النهاية «ماده بجر» و «ماده يد»: ابن أثير شافعي (متوفاي 606 ه) 3- کتاب الحيوان ج 2 ص 90: جاحظ (متوفاي 255 ه) 4- کتاب محاسن ص 41: بيهقي شافعي (متوفاي 569 ه) 5- کتاب أمالي: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه) 6- کشف الغمة ج 1 ص 42: اربلي (متوفاي 687 ه) 7- غررالحکم ص 329: آمدي (متوفاي 588 ه).