مشكلات اجرائي قانون











مشکلات اجرائي قانون



صرف نظر از مشکلات تدوين قانون، يکي ديگر از بُن بَست هاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي جوامع بشري، مسئله «اجراي قانون» است.

گاهي بي نظمي ها، هرج و مرج طلبي ها به نداشتن قوانين جامع و کامل ارتباط دارد.

و زماني بهترين قانون و دستورالعمل وجود دارد،

امّا اجرا نمي شود،

بهترين قانون متکامل را دارند و بيراهه مي روند.

و در اجراي قوانين عادلانه ضعف و سستي نشان مي دهند.

يا عدالت را نمي خواهند،

و يا انواع وابستگي ها مانع اجراي قانون مي گردد،

و گاهي اغراض شخصي، هواهاي نفساني روح امتياز خواهي و زياده طلبي تا آنجا مشکل ساز است که قانونگذاران در شرائط خاصي خود قانون شکن مي شوند.

که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ، وَأَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ، يُخَالَفُ فِيهَا کِتَابُ اللَّهِ، وَيَتَوَلَّي عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالاً، عَلَي غَيْرِ دِينِ اللَّهِ.

فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَي الْمُرْتَادِينَ؛ وَلَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ، انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ.

وَلکِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هذَا ضِغْثٌ، وَمِنْ هذَا ضِغْثٌ، فَيُمْزَجَانِ! فَهُنَالِکَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَي أَوْلِيَائِهِ، وَيَنْجُو «الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسني».

علل پيدايش فتنه ها

«همواره آغاز پديد آمدن فتنه ها، هواپرستي، و بدعت گذاري در احکام آسماني است، نوآوري هايي که قرآن با آن مخالف است، و گروهي «با دو انحراف ياد شده» بر گروه ديگر سلطه و ولايت يابند، که بر خلاف دين خداست.

پس اگر باطل با حق مخلوط نمي شد، بر طالبان حق پوشيده نمي ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص مي گشت زبان دشمنان قطع مي گرديد.

امّا قسمتي از حق و قسمتي از باطل را مي گيرند و به هم مي آميزند، آنجاست که شيطان بر دوستان خود چيره مي گردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند يافت».[1] [2] .

آنچه که حکومت ها را ساقط کرد.

و دولت ها را به انحراف و سقوط کشاند.

و رهبران و شخصيت هاي به نام دنيا را بي اعتبار ساخت.

عدم اجراي قانون عادلانه و يا جلوگيري از اجراي قوانين عادلانه بود.

طاغوت هاي روزگار که به قانون توجّهي نداشتند و اجراي قانون را براي ديگران مي خواستند و همواره قانون شکن بودند.

امام علي عليه السلام نسبت به اينگونه از انسان هاي قانون گريز فرمود:

العدّ التنّازلي للامّة الاسلامية

أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ، وَزَمَنٍ کَنُودٍ، يُعَدُّ فِيهِ الُْمحْسِنُ مُسِيئاً، وَيَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً، لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا، وَلَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا، وَلَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّي تَحُلَّ بِنَا.

طبقات الناس بعد رحلة النّبيّ صلي الله عليه وآله

وَالنَّاسُ عَلَي أَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ: مِنْهُمْ مَنْ لَا يَمْنَعُهُ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَهَانَةُ نَفْسِهِ، وَکَلَالَةُ حَدِّهِ، وَنَضِيضُ وَفْرِهِ.

وَمِنْهُمْ الْمُصْلِتُ لِسَيْفِهِ، وَالْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالُْمجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَرَجِلِهِ، قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَأَوْبَقَ دِينَهُ لِحُطَامٍ يَنْتَهِزُهُ، أَوْ مِقْنَبٍ يَقُودُهُ، أَوْ مِنْبَرٍ يَفْرَعُهُ. وَلَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَي الدُّنْيَا لِنَفْسِکَ ثَمَناً، وَمِمَّا لَکَ عِنْدَ اللَّهِ عِوَضاً!

وَمِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيَا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ، وَلَا يَطْلُبُ الْآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيَا، قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَقَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَشَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَزَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْأَمَانَةِ، وَاتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِيعَةً إِلَي الْمَعْصِيَةِ.

وَمِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَانْقِطَاعُ سَبَبِهِ، فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَي حَالِهِ، فَتَحَلَّي بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ، وَتَزَيَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ، وَلَيْسَ مِنْ ذلِکَ فِي مَرَاحٍ وَلَا مَغْدًي.

حالة الاتقياء في مجتمع ممسوخ

وَبَقِيَ رِجَالٌ غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِعِ، وَأَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الَْمحْشَرِ، فَهُمْ بَيْنَ شَرِيدٍ نَادٍّ، وَخَائِفٍ مَقْمُوعٍ، وَسَاکِتٍ مَکْعُومٍ، وَدَاعٍ مُخْلِصٍ، وَثَکْلَانَ مُوجَعٍ، قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ، وَشَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ، فَهُمْ فِي بَحْرٍ أُجَاجٍ، أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ، وَقُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ، قَدْ وَعَظُوا حَتَّي مَلُّوا، وَقُهِرُوا حَتَّي ذَلُّوا، وَقُتِلُوا حَتَّي قَلُّوا.

أسلوب المواجهة مع الدنيا

فَلْتَکُنِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِکُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ، وَقُرَاضَةِ الْجَلَمِ، وَاتَّعِظُوا بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ؛ وَارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً، فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ کَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْکُمْ.

سير ارتجاعي امّت اسلامي

«اي مردم، در روزگاري کينه توز، و پر از ناسپاسي و کفران نعمت ها، صبح کرده ايم، که نيکوکار، بدکار به شمار مي آيد، و ستمگر بر تجاوز و سرکشي خود مي افزايد، نه از آن چه مي دانيم بهره مي گيريم، و نه از آن چه نميدانيم، مي پرسيم، و نه از هيچ حادثه مهّمي تا به ما فرود نيايد، مي ترسيم.

اقسام مردم

(روانشناسي اجتماعي مسلمين، پس از پيامبر صلي الله عليه وآله)

در اين روزگاران، مردم چهار گروه اند

گروهي اگر دست به فساد نمي زنند، براي اين است که، روحشان ناتوان، و شمشيرشان کُند، و امکانات مالي، در اختيار ندارند.

گروه ديگر، آنان که شمشير کشيده، و شر و فسادشان را آشکار کرده اند، لشگرهاي پياده و سواره خود را گرد آورده، و خود آماده کشتار ديگرانند، دين را براي به دست آوردن مال دنيا تباه کردند که يا رييس و فرمانده گروهي شوند، يا به منبري فرا رفته، خطبه بخوانند، چه بد تجارتي، که دنيا را بهاي جان خود بداني، و با آن چه که در نزد خداست معاوضه نمايي.

گروهي ديگر، با اعمال آخرت، دنيا مي طلبند، و با اعمال دنيا در پي کسب مقام هاي معنوي آخرت نيستند، خود را کوچک و متواضع جلوه مي دهند، گام ها را رياکارانه کوتاه بر مي دارند، دامن خود را جمع کرده، خود را همانند مؤمنان واقعي مي آرايند، و پوشش الهي را وسيله نفاق و دورويي و دنيا طلبي خود قرار مي دهند.

و برخي ديگر، با پستي و ذّلت و فقدان امکانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، که خود را به زيور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشيده اند. اينان هرگز، در هيچ زماني از شب و روز، از زاهدان راستين نبوده اند.

وصف پاکان در جامعه مسخ شده

در اين ميان گروه اندکي باقي مانده اند که ياد قيامت، چشم هايشان را بر همه چيز فرو بسته، و ترس رستاخيز، اشک هايشان را جاري ساخته است، برخي از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگي مي کنند، و برخي ديگر ترسان و سرکوب شده يا لب فرو بسته و سکوت اختيار کرده اند، بعضي مخلصانه همچنان مردم را به سوي خدا دعوت مي کنند، و بعضي ديگر گريان و دردناکند که تقيّه و خويشتن داري، آنان را از چشم مردم انداخته است، و ناتواني وجودشان را فرا گرفته گويا در درياي نمک فرو رفته اند، دهن هايشان بسته، و قلب هايشان مجروح است، آنقدر نصيحت کردند که خسته شدند، از بس سرکوب شدند، ناتوانند و چندان که کْشته دادند، انگشت شمارند.

روش برخورد با دنيا

اي مردم بايد دنياي حرام در چشمانتان از پَرِ کاهِ خشکيده، و تُفاله هاي قيچي شده دام داران، بي ارزش تر باشد، از پيشينيان خود پند گيريد، پيش از آن که آيندگان از شما پند گيرند، اين دنيايِ فاسدِ نکوهش شده را رها کنيد، زيرا مشتاقان شيفته تر از شما را رها کرد.»[3] .

و گاهي انسان هاي شرافتمند و عدالت خواه نيز وقتي به قدرت رسيدند انواع وابستگي ها آنها را به مرز مسکوت گذاشتن قانون، يا قانون شکني کشانده است.

اينکه مي گوئيم:

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام تنها بود.

مظلوم واقع شد.

چون مي خواست با تمام قدرت و توان، قانون عادلانه را پياده کند،

جامعه را به قانون گرائي سوق دهد،

و قانون الهي را درباره هرکس و هرچيز پياده کند،

که سرانجام شهيد راه عدالت شد.

زيرا بسياري از مردم، قانون را و اجراي قانون را مخالف منافع و اغراض شخصي خود مي نگرند و همواره دوست دارند که قانون درباره ديگران اجرا گردد.

و خود از قانون بگريزند،

که امام علي عليه السلام دردآلود نسبت به روحيّات اينگونه از افراد مي فرمايد:

إِلَي اللَّهِ أَشْکُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالاً، وَيَمُوتُونَ ضُلَّالاً، لَيْسَ فِيهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْکِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلاوَتِهِ، وَلاسِلْعَةٌ اَنْفَقُ، بَيْعاً وَلا اَغْلَي ثَمَناً مِنَ الْکِتابِ اِذا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ، وَلَا عِنْدَهُمْ أَنْکَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ، وَلَا أَعْرَفُ مِنَ المُنْکَرِ!

«به خدا شکايت مي کنم از مردمي که در جهالت زندگي مي کنند، و با گمراهي مي ميرند، در ميان آنها، کالايي خوارتر از قرآن نيست، اگر آن را آنگونه که بايد بخوانند، و متاعي سودآورتر، گرانبهاتر از قرآن نيست اگر آن را تحريف کنند، و در نزد آنان، چيزي زشت تر از معروف، و نيکوتر از مُنکَر نيست.»[4] .

و بسياري ديگر اگر زمينه هاي مناسب پيدا کنند به قانون شکني روي مي آورند و برخي اجراي قانون را مشکل و سخت مي پندارند.

و برخي ديگر فکر مي کنند اگر قوانين اجرا شود، دچار ضرر و زيان مي شوند، در حاليکه اجراي قانون براي تحقّق منافع فرد و جامعه است و تنها زياده طلبان، امتياز خواهان، ستمکاران، طرفداران آزادي هاي بي حدّ و مرز را کنترل مي کند، تعديل مي کند.

طبيعي است کسي که آزادي شخصي خود را به نام (اومانيسم) يا (دموکراسي) مطلق مي پندارد،

و همه چيز را در راه منافع خود تفسير مي کند،

از اجراي قانون نگران است.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نسبت به اين دسته از افراد که همواره بحران ساز و مشکل آفرين مي باشند و به قانون اعتنايي ندارند فرمود:

لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَي إِلَّا عِنْدَ کُلِّ سَوْأَةٍ.

(روزي جنايتکاري را حضور امام آوردند، که جمعي اوباش همراه او بودند.)

«خوش مباد، چهره هايي که جز به هنگام زشتي ها ديده نمي شوند.»[5] .

بنابر اين همه دلسوزان و متفکران بشري معتقدند که قانون و اجراي قانون براي تکامل فرد و جامعه، براي ايجاد امنيّت اجتماعي، براي اجراي عدالت، يک ضرورت غير قابل انکار است،

امّا چگونه؟









  1. سوره انبياء آيه 101.
  2. خطبه 50 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- غررالحکم ج4 ص211 و260و476: آمدي (متوفاي 588 ه)

    2- اصول کافي ج 1 ص 135 و 138 و 141: کليني (متوفاي 328 ه)

    3- فروع کافي ج 5 ص 373: کليني (متوفاي 328 ه)

    4- بحارالانوار ج16 ص381 ح94: مجلسي (متوفاي 1110ه)

    5- ربيع الابرار ج 1 ص445 ح2 ب15: زمخشري معتزلي (متوفاي 538ه).

  3. خطبه 32 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- مطالب السؤول ج 1 ص 90: ابن طلحه شافعي (متوفاي 652 ه)

    2- البيان والتبيين ج 1 ص 175 و 71: جاحظ (متوفاي 255 ه)

    3- ميزان الاعتدال ج 2 ص 276: علامه ذهبي شافعي (متوفاي 748 ه)

    4- عيون الاخبار ج 2 ص 237: ابن قتيبة (متوفاي 276 ه)

    5- عقدالفريد ج 2 ص 173: ابن عبد ربه مالکي (متوفاي 328 ه)

    6- اعجازالقرآن ج 1 ص 195: باقلاني (متوفاي 372 ه)

    7- غررالحکم ج 4 ص 488: آمدي (متوفاي 588 ه).

  4. خطبه 17 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- مطالب السؤول ج 1 ص 90: ابن طلحه شافعي (متوفاي 652 ه)

    2- البيان والتبيين ج 1 ص 175 و 71: جاحظ (متوفاي 255 ه)

    3- ميزان الاعتدال ج 2 ص 276: علامه ذهبي شافعي (متوفاي 748 ه)

    4- عيون الاخبار ج 2 ص 237: ابن قتيبة (متوفاي 276 ه)

    5- عقدالفريد ج 2 ص 173: ابن عبد ربه مالکي (متوفاي 328 ه)

    6- اعجازالقرآن ج 1 ص 195: باقلاني (متوفاي 372 ه)

    7- غررالحکم ج 4 ص 488: آمدي (متوفاي 588 ه).

  5. حکمت 200 نهج البلاغه معجم المفهرس، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- أنساب الاشراف ج2 ص115 ح61: بلاذري (متوفاي 279 ه)

    2- تاريخ يعقوبي (ابن واضح) ج 2 ص 15: يعقوبي (متوفاي 292 ه)

    3- غرر الحکم ص 354 / ج 6 ص 430: آمدي (متوفاي 588 ه)

    4- محاضرات ج 1 ص 306: راغب اصفهاني (متوفاي 513 ه)

    5- منهاج البراعة ج 3 ص 333: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    6- بحارالانوار ج67 ص12 ح13 ب42: مجلسي (متوفاي 1110ه).