اصلاح مديريّت اداري











اصلاح مديريّت اداري



مشکل ديگري که علي عليه السلام در آغاز خلافت خويش در پيش رو داشت، مشکل فساد اداري بود،

کارگزاران با رفتارهاي غير اسلامي خود سهم بسزائي در شورش مردم بر ضدّ خليفه سوم را داشتند.

خليفه سوم کساني را که پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم طرد و حتّي تبعيد کرده بود، در دستگاه خود دخالت داد.

او عموي خود، حکم بن اميّه را که رسول اکرم صلي الله عليه وآله وسلم او را تبعيد کرده بود و رانده رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم ناميده مي شد، به مدينه بازگرداند.[1] .

و عبداللَّه بن سعد بن ابي سرح، که رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم خونش را مباح کرده بود، والي مصر گردانيد.[2] .

و عبداللَّه بن عامر را والي بصره کرد[3] .

و برادر خوانده خود (وليد) را که در شرابخواري و فساد شهرت داشت فرماندار کوفه کرد،

که همه آنان در نواحي حکومتي خود حوادثي برپا کردند و مردم را در عمل، بر ضدّ خليفه سوم شوراندند.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه اي در وصف اين گروه چنين فرمود:

وَلَکِنَّنِي آسَي أَنْ يَلِيَ أَمْرَ هذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَفُجَّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلاً، وَعِبَادَهُ خَوَلاً، وَالصَّالِحِينَ حَرْباً، وَالْفَاسِقِينَ حِزْباً، فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيکُمُ الْحَرَامَ، وَجُلِدَ حَدّاً فِي الْإِسْلَامِ، وَإِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّي رُضِخَتْ لَهُ عَلَي الْإِسْلَامِ الرَّضَائِخُ.

فَلَوْ لَا ذلِکَ مَا أَکْثَرْتُ تَأْلِيبَکُمْ وَتَأْنِيبَکُمْ، وَجَمْعَکُمْ وَتَحْرِيضَکُمْ، وَلَتَرَکْتُکُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَوَنَيْتُمْ.

أَلَا تَرَوْنَ إِلَي أَطْرَافِکُمْ قَدِ انْتَقَصَتْ، وَإِلَي أَمْصَارِکُمْ قَدِ افْتُتِحَتْ، وَإِلَي مَمَالِکِکُمْ تُزْوَي، وَإِلَي بِلَادِکُمْ تُغْزَي!

(لکن از اين اندوهناکم که بيخردان، و تبهکاران اين امّت حکومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند، و بندگان او را به بردگي کشند، با نيکوکاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند، زيرا از آنان کسي در ميان شماست که شراب نوشيد و حد بر او جاري شد، و کسي که اسلام را نپذيرفت امّا بناحق بخشش هايي به او عطا گرديد

اگر اينگونه حوادث نبود شما را برنمي انگيختم، و سرزنشتان نمي کردم، و شما را به گردآوري تشويق نمي نمودم، و آنگاه که سرباز مي زديد رهاتان مي کردم.

آيا نمي بينيد که مرزهاي شما را تصرّف کردند؟ و شهرها را گشودند؟ و دستاوردهاي شما را غارت کردند؟ و در ميان شهرهاي شما آتش جنگ را برافروختند؟.)[4] .

از اين رو امام علي عليه السلام نمي توانست واليان فاسدي را ابقاء کند که ناگزير از عزل آنان بود،

اين کار به نوبه خود مشکلات فراواني براي آن حضرت به بار آورد و آنان را که تمايلي به خليفه سوم داشتند در مقابل حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام قرار داد.[5] .

بناچار براي اصلاح مديريّت اداري، به اصلاحات زير رو آورد:

1- عزل تمام استانداران و فرمانداران حکومت هاي گذشته

2- تعيين کارگزاران مؤمن و متهّد

3- عزل معاويه

4- عزل قضات بجز برخي از آنان که عزل و جابجائي آنان از نظر اجتماعي امکان نداشت.

(شريح قاضي و ابوموسي اشعري را بناچار پذيرفت تا ادامه کار دهند.)

5- مصادره اموال مسئولين گذشته که اموال عمومي را غارت کردند.

6- اجراي حدود الهي بر فاسدان









  1. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 3 ص 29.
  2. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 3 ص 29.
  3. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 3 ص 29.
  4. نامه 9/62 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- الامامة والسياسة ج1 ص154 و155: ابن قتيبة (متوفاي 276 ه)

    2- الغارات ج 1 ص 302: ابن هلال ثقفي (متوفاي 283 ه)

    3- المسترشد ص401 و409: طبري شافعي متوفاي 310 ه)

    4- کشف المحجة ص249-241-236: سيد بن طاووس (متوفاي 664 ه)

    5- رسائل: کليني (متوفاي 328 ه) «طبق نقل سيد ابن طاووس»

    6- عقد الفريد ج 2 ص 135: ابن عبد ربه مالکي (متوفاي 328 ه)

    7- مروج الذهب ج 2 ص 35: مسعودي (متوفاي 346 ه)

    8- تاريخ طبري ج4 ص48 سنه38: طبري شافعي (متوفاي 310 ه)

    9- کتاب النهاية(باب الباء): ابن أثير شافعي (متوفاي 606 ه).

  5. الکامل في التّاريخ ج 3 ص 92.