حكومت محرومان











حکومت محرومان



برخي «دموکراسي» را به قيام محرومان بر ضد سرمايه داران تفسير کرده اند،

و نوشتند که دموکراسي يعني عموم مردم و اقشار جامعه بتوانند با قيام بر ضد سرمايه داران و سلطه گران، آنها را کنار زده و خود در سرنوشت خود دخالت کنند،

اگر تعريف دموکراسي اين است، پس جايگاه ارزشي آن را تنها در نهج البلاغه بايد يافت.

وقتي عموم مردم به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام رأي دادند و حضرت قدرت را به دست گرفت مواضع فکري، سياسي خود را در خطبه 15 به نفع محرومان اين چنين اعلام فرمود:

وَاللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ، وَمُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ؛ لَرَدَدْتُهُ؛ فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً.

وَمَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ، فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ!

«به خدا سوگند، بيت المال تاراج شده را هر کجا که بيابم به صاحبان اصلي آن باز مي گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، يا کنيزاني خريده باشند،

زيرا در عدالت گشايش براي عموم است، و آن کس که عدالت بر او گران آيد، تحّمل ستم براي او سخت تر است.»[1] .

که سرمايه داران طّماع قريش را خوش نيامد و در همان آغاز به شورش گري و جنگ طلبي روي آوردند.

و امام علي عليه السلام در عمل نيز سرمايه هاي آنان را بين فقراء تقسيم کرد،

زمين هاي غصب شده را بازگرداند،

و حقوق همگان را مساوي پرداخت،

و آنگاه در يک سخنراني ارزشمند، شرکت عموم محرومان را اينگونه به تصوير کشيد:

وَبَسَطْتُمْ يَدِي فَکَفَفْتُهَا، وَمَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا، ثُمَّ تَدَاکَکْتُمْ عَلَيَّ تَدَاکَّ الْإِبِلِ الْهِيمِ عَلَي حِيَاضِهَا يَوْمَ وِرْدِهَا، حَتَّي انْقَطَعَتِ النَّعْلُ، وَسَقَطَ الرِّدَاءُ، وَوُطِئَ الضَّعِيفُ، وَبَلَغَ مِنْ سُرُورِ النَّاسِ بِبَيْعَتِهِمْ إِيَّايَ أَنِ ابْتَهَجَ بِهَا الصَّغِيرُ، وَهَدَجَ إِلَيْهَا الْکَبِيرُ، وَتَحَامَلَ نَحْوَهَا الْعَلِيلُ، وَحَسَرَتْ إِلَيْهَا الْکِعَابُ.

«دست مرا براي بيعت مي گشوديد و من مي بستم، شما آن را به سوي خود مي کشيديد و من آن را مي گرفتم، سپس چونان شتران تشنه که به طرف آبشخور هجوم مي آورند بر من هجوم آورديد، تا آن که بند کفشم پاره شد، و عبا از دوشم افتاد، و افراد ناتوان پايمال گرديدند، آنچنان مردم در بيعت با من خشنود بودند که خردسالان شادمان، و پيران براي بيعت کردن لرزان به راه افتادند، بيماران بر دوش خويشان سوار، و دختران جوان بي نقاب به صحنه آمدند.»[2] .

براي تحقّق تعريف يادشده يکي از محورهاي مهمّ امر به معروف و نهي از منکر است.









  1. خطبه 15 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- کتاب الاوائل: ابوهلال عسکري (متوفاي 395 هجري)

    2- دعائم الاسلام ج 1 ص 396: قاضي نعمان (متوفاي 363 هجري)

    3- اثبات الوصية ص 120: مسعودي (متوفاي 346 هجري)

    4- شرح قطب راوندي ج 1 ص 163: ابن راوندي (متوفاي 573 هجري)

    5- جمهرة الانساب (از ابن عباس نقل کرد): کلبي (متوفاي 204 هجري).

  2. اسناد و مدارک اين خطبه به شرح زير است:

    1- کتاب رسائل: مرحوم کليني (متوفاي 328 هجري)

    2- کتاب احتجاج ج 1 ص 235: مرحوم طبرسي (متوفاي 558 هجري).