حكومت مردم بر مردم











حکومت مردم بر مردم



اگر حکومت مردم بر مردم آن است که مردم در سرنوشت خود دخالت کنند، و به اکثريّت آراء مردم احترام شود، رهبر را خود انتخاب کنند، ديگر مسئولان نظام، قانونگذاران کشور را مردم با رفراندوم و رأي آزادانه خويش برگزينند.

اينگونه دموکراسي و آزادي مردم مورد قبول امام علي عليه السلام است و به آن سفارش مي فرمايد.

که حماسه غدير، عاليترين تجلّي آزادي و دموکراسي در امّت اسلامي بود.

درست است که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به حق را خدا مي شناخت و به پيامبر خود نيز معرّفي فرمود امّا مهم رأي مردم بود،

انتخاب عمومي بود،

تحقّق بيعت مردم با ولايت بود،

از اين رو فرشته وحي نازل شد و دستور داد که در صحراي غدير در آن اجتماع بزرگ، همه مردم با امام علي عليه السلام بيعت کنند.

و اين نمونه روشني از دخالت مردم در سرنوشت خويش است، و تضادّ و مخالفتي با نظارت مردمي و امر به معروف و نهي از منکر ندارد.

وقتي معاويه از دستورات حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام سرباز زد، و به جاي بازگشت به مرکز خلافت، و پذيرش جابجائي در استانداري شام، به حرکت آنارشيستي روي آورد، و شورشگري آغاز کرد، و مشروعيّت خلافت امام را زير سئوال برد و گفت:

«شما چگونه امام و رهبر امّت اسلامي هستيد»

امام علي عليه السلام در نامه 6 نهج البلاغه، آراء اکثريّت مردم و رفراندوم عمومي را ملاک ارزيابي قرار داد و نوشت:

إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ وَعُثَْمانَ عَلَي مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ، فَلَمْ يَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ، وَلَا لِلغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ.

وَإِنَّمَا الشُّورَي لِلْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ، فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَي رَجُلٍ وَسَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذلِکَ لِلَّهِ رِضيً، فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَي مَا خَرَجَ مِنْهُ، فَإِنْ أَبَي قَاتَلُوهُ عَلَي اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ، وَوَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّي.

وَلَعَمْرِي، يَا مُعَاوِيَةُ، لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِکَ دُونَ هَوَاکَ لَتَجِدَنِّي أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثَْمانَ، وَلَتَعْلَمَنَّ أَنِّي کُنْتُ فِي عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلَّا أَنْ تَتَجَنَّي؛ فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَکَ! وَالسَّلَامُ.

«همانا کساني با من بيعت کرده اند که با ابابکر و عمر و عثمان، با همان شرايط بيعت نمودند، پس آن که در بيعت حضور داشت نمي تواند خليفه اي ديگر برگزيند، و آن که غايب است نمي تواند بيعت مردم را نپذيرد، و همانا شوراي مسلمين از آنِ مهاجرين و انصار است، پس اگر بر امامت کسي گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودي خدا هم در آن است. حال اگر کسي کار آنان را نکوهش کند يا بدعتي پديد آورد، او را به جايگاه بيعت قانوني باز مي گردانند، اگر سرباز زد با او پيکار مي کنند، زيرا که به راه مسلمانان در نيامده، خدا هم او را در گمراهيش وا مي گذارد.

به جانم سوگند! اي معاويه اگر دور از هواي نفس، به ديده عقل بنگري، خواهي ديد که من نسبت به خون عثمان پاک ترين افرادم، و مي داني که من از آن دور بوده ام، جز اينکه از راه خيانت مرا متّهم کني، و حق آشکاري را بپوشاني. با درود.»[1] .

يعني خلافت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام با ملاک هاي زير تحقّق يافت:

الف - رأي اکثريّت مردم بايعني القوم

ب - انتخاب مهاجروانصار الشّوري للمهاجرين و الانصار

ج - حقّ اعتراض نداشتن غائبين درانتخابات ولاللغائب أن يَرُدّ

د - عدم اعتبار مخالفت فلم يکن للشّاهد أن يختار

ه - برخورد با مخالفان ردّوه الي ما خرج منه

و - جنگ با شورش گران فان أبي قاتلوه

از ديدگاه نهج البلاغه، مردم بايد در سرنوشت خود دخالت کنند، رهبر دلخواه خود را برگزينند، و ديگر مديران اجتماعي را با انتخابات آزاد تعيين کنند.

امام علي عليه السلام همواره در سخنراني ها و نامه هاي خود، رأي اکثريّت و بيعت آزاد و عمومي مردم را مطرح مي کرد،

بسياري در تعريف دموکراسي نوشتند که:

«دموکراسي يعني دخالت آزاد مردم در انتخابات»

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز در نامه اوّل نهج البلاغه نوشت که:

بايَعَني النّاسُ غَيْرَ مُسْتَکْرِهينَ وَلا مُجْبِرينَ

(مردم با من بيعت کردند در حالي که نه زور و فشاري بر آنها حاکم بود و نه اجباري داشتند، بلکه آزادي و اختيار به من رأي دادند.)[2] .

و در نامه 54 نهج البلاغه اين حقيقت را مطرح مي فرمايد که:

من علاقه اي به انتخاب شدن نداشتم، امّا اکثريّت مردم با شور و هيجان و علاقه اي که داشتند به من رأي دادند.

وَلَم اُيايعهُم حَتّي بايَعُوني

(من رضايت به بيعت ندادم تا آنکه مردم خود با من بيعت کردند.)[3] .

برخي از صاحب نظران نسبت به تعريف دموکراسي اظهار داشتند که:

دموکراسي و آزادي مردم آن است که مردم بدون زور و فشار، و هر گونه دخالت قدرتمندان، افراد مورد علاقه خود را براي اداره جامعه انتخاب کنند.

امام علي عليه السلام در نامه 54 به اين حقيقت اشاره دارد که نوشت:

وَاِنّ العامَّة لَم تُبايِعْني لِسلطانِ غالب

(اکثريّت مردم بدون زور و فشار و دخالت قدرت حاکمي با من بيعت کردند.)[4] .

بنابراين اگر دموکراسي به دخالت مردم در سرنوشت خويش مي گردد، با اصل امر به معروف و نهي از منکر هماهنگ است.









  1. نامه 6 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- کتاب صفين ص 29: نصر بن مزاحم (متوفاي 202 هجري)

    2- الامامة و السياسة ج 1 ص 93: ابن قتيبة (متوفاي 276 هجري)

    3- عقد الفريد ج 4 ص 322: ابن عبدربه (متوفاي 328 هجري)

    4- تاريخ طبري ج 5 ص 235: طبري (متوفاي 310 هجري)

    5- تاريخ دمشق (در شرح حال معاويه): ابن عساکر (متوفاي 573 هجري)

    6- اخبار الطوال ص 166: دينوري (متوفاي 290 هجري)

    7- عقد الفريد ج 2 ص 284: ابن عبدربه (متوفاي 328 هجري)

    8- بحار الانوار (کتب الفتن والمحن): مرحوم مجلسي (متوفاي 1110 هجري)

    9- تذکرة الخواص ص 82: ابن جوزي (متوفاي 654 هجري)

    10- ارشد ج 1 ص 237: شيخ مفيد (متوفاي 413 هجري).

  2. نامه 4/1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- الامامة والسياسة ج 1 ص 67: ابن قتيبة(متوفاي 276 ه)

    2- کتاب جمل ص395-398- 131: شيخ مفيد (متوفاي 413 ه)

    3- ربيع الابرار ج 4 (باب العداوة والبغضاء): زمخشري معتزلي (متوفاي 538 ه)

    4- کتاب أمالي ج 2 ص 718-359 م43: شيخ طوسي (متوفاي 460 ه)

    5- الامامة والسياسة ص 77-66: دينوري حنفي (متوفاي 282 ه)

    6- کتاب أمالي ص 87: ابن الشيخ (متوفاي قرن 5 ه).

  3. نامه 1/54 و 2 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- المقامات في مناقب امير المؤمنين عليه السلام: ابو جعفر اسکافي معتزلي (متوفاي 240 ه)

    2- الامامة والسياسة ج 1 ص 70: ابن قتيبة (متوفاي 276 ه)

    3- تاريخ ص 173: ابن أعثم کوفي (متوفاي 314 ه)

    4- تحف العقول ص94: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    5- روضه کافي ج 1 ص19: کليني (متوفاي 328 ه)

    6- مطالب السئوول ص 115: ابن طلحة شافعي(متوفاي 652 ه)

    7- کتاب مناقب ص183: خطيب خوارزمي حنفي (متوفاي 993 ه).

  4. نامه 1/54 و 2 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف (اسناد گذشته).