شرايط نظارت مردمي











شرايط نظارت مردمي



در کشورهاي پيشرفته جهان که اصل «نظارت» و «مراقبت» را بر عهده نيروهاي خاصّي قرار داده اند،

امّا کمتر به شرائط و ويژگي هاي اخلاقي و باورهاي مکتبي آنان توجّه شده است.

و به همين دليل هم تذکّرات زباني تأثير مطلوبي نداشته و نخواهد داشت.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد:

نظارت مردمي بايد با زبان و قلم و دخالت افراد و اشخاصي انجام گيرد که خود را ساخته اند، و خود قانون گريز و قانون شکن نباشند.

حدود شرعي و الهي را کسي مي تواند اجرا کند که خود مرتکب همان جنايت نشده باشد.

امام علي عليه السلام در حکمت 73 نهج البلاغه فرمود:

مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ، وَلْيَکُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ؛ وَمُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَمُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَمُؤَدِّبِهِمْ.

ضرورت خودسازي رهبران و مديران

«کسي که خود را رهبر مردم ساخته، بايد پيش از آن که به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد، و پيش از آن که به گفتار تربيت کند، با کردار تعليم دهد، زيرا آن کس که خود را تعليم دهد و ادب کند، سزاوارتر به تعظيم است از آن که ديگري را تعليم دهد و ادب آموزد.»[1] .

امر به معروف و نهي از منکر را کساني بايد بر عهده گيرند که داراي شرائط اخلاقي و معنوي لازمي باشند، پاکان و خوبان بايد نظارت کنند،

دخالت کنند،

تذکّر بدهند تا حرفي که از جان بر مي آيد بر جان نشيند.

که در خطبه 8/129 فرمود:

لَعَنَ اللَّهَ الْآمِرِينَ بِالْمَعْرُوفِ التَّارِکِينَ لَهُ، وَالنَّاهِينَ عَنِ الْمُنْکَرِ الْعَامِلِينَ بِهِ!

«نفرين بر آنان که امر به معروف مي کنند و خود ترک مي نمايند، و نهي از منکر دارند و خود مرتکب آن مي شوند.»[2] .









  1. حکمت 73 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که اسناد آن به اين شرح است:

    1- کتاب مستطرف ج 1 ص 20: ابشيهي (متوفاي 850 ه)

    2- منهاج البراعة ج 3 ص 281: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    3- اصول کافي ج 1 ص 335: کليني (متوفاي 328 ه)

    4- اعلام الدين ص92: ديلمي (متوفاي قرن8ه)

    5- بحارالانوار ج2 ص56 ب11 ح33: مجلسي (متوفاي 1110ه)

    6- ربيع الابرار ج4 ص21 ح38: زمخشري معتزلي (متوفاي 538ه).

  2. خطبه 8/129 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- غررالحکم ص 320 / ج 4 ص 57: آمدي (متوفاي 588 ه)

    2- ربيع الابرار ج1 ص465 ح84 ب15: زمخشري معتزلي (متوفاي 528 ه)

    3- منهاج البراعة ج 2 ص 47: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    4- شرح نهج البلاغه ج 8 ص 244: ابن ابي الحديد (متوفاي 656 ه)

    5- غررالحکم ج6 ص204 و206: آمدي (متوفاي 588 ه)

    6- بحارالانوار ج34 ص89: مجلسي (متوفاي 1110 ه).