ارزش و ره آورد امر به معروف











ارزش و ره آورد امر به معروف



حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام تمام ارزش ها و خوبي ها و جهاد در راه خدا را با نظارت مردمي ارزيابي کرده و آنگاه امر به معروف را از همه آنها برتر مي داند که پشتوانه همه خوبي ها اجراي قانون است و اجراي قانون به «نظارت مردمي» وابسته است.

امام علي عليه السلام به اين حقيقت اشاره مي کند که اگر «امر به معروف» و «نهي از منکر» در جامعه نباشد انواع زشتي ها در جامعه رواج پيدا مي کند و آنگاه در مسخ فرهنگي، ديگر دعاي پاکان نيز بي اثر است.

که فرمود:

وَاللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَأَلْسِنَتِکُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.

وَعَلَيْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَالتَّبَاذُلِ، وَإِيَّاکُمْ وَالتَّدَابُرَ وَالتَّقَاطُعَ.

لَاتَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَيُوَلَّي عَلَيْکُمْ شِرَارُکُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَکُمْ.

«خدا را! خدا را! درباره جهاد با اموال و جانها و زبان هاي خويش در راه خدا.

بر شما باد به پيوستن با يکديگر، و بخشش همديگر، مبادا از هم روي گردانيد، و پيوند دوستي را از بين ببريد، امر به معروف و نهي از منکر را ترک نکنيد که بدان شما بر شما مسلّط مي گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد.»[1] .

در رهنمود ارزشمند ديگر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به مراحل نظارت مردمي و امر به معروف اشاره مي فرمايد:

أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ، إِنَّهُ مَنْ رَأَي عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ وَمُنْکَراً يُدْعَي إِلَيْهِ، فَأَنْکَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَبَرِئَ؛ وَمَنْ أَنْکَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ، وَهُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ؛ وَمَنْ أَنْکَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَکَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَي، فَذلِکَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَي، وَقَامَ عَلَي الطَّرِيقِ، وَنَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ.

«اي مؤمنان! هرکس تجاوزي را بنگرد، و شاهد دعوت به منکري باشد، و در دل آن را انکار کند خود را از آلودگي سالم داشته است، و هرکس با زبان آن را انکار کند پاداش داده خواهد شد، و از اوّلي برتر است، و آن کس که با شمشير به انکار برخيزد تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پَست گردد، او راه رستگاري را يافت و نور يقين در دلش تابيد.»[2] .

سپس در حکمت 374 به شيوه ها و روش هاي امر به معروف و نهي از منکر مي پردازد، مانند:

الف - برخورد زباني

ب - برخورد غير زباني

ج - برخورد اخلاق و قلبي

مي فرمايد:

فَمِنْهُمُ الْمُنْکِرُ لِلْمُنْکَرِ بِيَدِهِ وَلِسَانِهِ وَقَلْبِهِ، فَذلِکَ الْمُسْتَکْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ؛

وَمِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِلِسَانِهِ وَقَلْبِهِ وَالتَّارِکُ بِيَدِهِ، فَذلِکَ مُتَمَسِّکٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَمُضَيِّعٌ خَصْلَةً؛

وَمِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِقَلْبِهِ، وَالتَّارِکُ بِيَدِهِ وَلِسَانِهِ، فَذلِکَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ، وَتَمَسَّکَ بِوَاحِدَةٍ،

وَمِنْهُمْ تَارِکٌ لِإِنْکَارِ الْمُنْکَرِ بِلِسَانِهِ وَقَلْبِهِ وَيَدِهِ، فَذلِکَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ.

«گروهي، مُنکر را با دست و زبان و قلب انکار مي کنند، پس آنان تمامي خصلت هاي نيکو را در خود گرد آورده اند.

گروهي ديگر، مُنکر را با زبان و قلب انکار کرده، امّا دست به کاري نمي بَرند، پس چنين کسي دو خصلت از خصلت هاي نيکو را گرفته و ديگري را تباه کرده است.

و بعضي مُنکر را تنها با قلب انکار کرده، و با دست و زبان خويش اقدامي ندارند، پس دو خصلت را که شريف تر است تباه ساخته و يک خصلت را به دست آورده اند.

و بعضي ديگر مُنکر را با زبان و قلب و دست رها ساخته اند که چنين کسي از آنان، مرده اي ميان زندگان است.»[3] .

سپس به علل ترک امر به معروف اشاره مي کند و ريشه هاي سُستي ها و کاستي ها را بيان مي فرمايد که چرا و چگونه افراد يک جامعه از احساس مسئوليّت فاصله مي گيرند؟

و احساس تعهّد نمي کنند؟

و بي تفاوت مي گردند؟

که فرمود:

أَوَّلَ مَا تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْجِهَادِ الْجِهَادُ بِأَيْدِيکُمْ، ثُمَّ بِأَلْسِنَتِکُمْ، ثُمَّ بِقُلُوبِکُمْ؛ فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً، وَلَمْ يُنْکِرْ مُنْکَراً، قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلُهُ، وَأَسْفَلَهُ أَعْلَاهُ.

«اوّلين مرحله از جهاد که در آن باز مي مانيد، جهاد با دست هاي شما، سپس در جهاد با زبان، و آنگاه در جهاد با قلب هايتان مي باشد، پس کسي که با قلب معروفي را نشناسد، و مُنکري را اِنکار نکند، قلبش واژگون گشته، بالاي آن پايين، و پايين قلب او بالا قرار خواهد گرفت.»[4] .

امام علي عليه السلام در حکمت 252 به آثار اجتماعي امر به معروف اشاره مي کنند که هم عامل بازدارنده و هم عامل رشد فرهنگي و هم عامل سلامت جامعه است،

که فرمود:

فَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْکِ، وَالصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْکِبْرِ، وَالزَّکَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ، وَالصِّيَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ، وَالْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّينِ، وَالْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ، وَالْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ، وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ، وَصِلَةَ الرَّحِمِ مَنَْماةً لِلْعَدَدِ، وَالْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ، وَإِقَامَةَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ، وَتَرْکَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِيناً لِلْعَقْلِ، وَمُجَانَبَةَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ، وَتَرْکَ الزِّنَي تَحْصِيناً لِلنَّسَبِ، وَتَرْکَ اللِّوَاطِ تَکْثِيراً لِلنَّسْلِ، وَالشَّهَادَاتِ اسْتِظْهَاراً عَلَي الُْمجَاحَدَاتِ، وَتَرْکَ الْکَذِبِ تَشْرِيفاً لِلصِّدْقِ، وَالسَّلَامَ أَمَاناً مِنَ الَْمخَاوِفِ، وَاْلِاَمَامَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ، وَالطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَةِ.

فلسفه احکام الهي

خدا «ايمان» را براي پاکسازي دل از شرک، و «نماز» را براي پاک بودن از کبر و خودپسندي، و «زکات» را عامل فزوني روزي، و «روزه» را براي آزمودن اخلاص بندگان، و «حج» را براي نزديکي و همبستگي مسلمانان، و «جهاد» را براي عزّت اسلام، و «امر به معروف» را براي اصلاح توده هاي ناآگاه، و «نهي از منکر» را براي بازداشتن بيخردان از زشتي ها، «صله رحم» را براي فراواني خويشاوندان، و «قصاص» را براي پاسداري از خون ها، و اجراي «حدود» را براي بزرگداشت محرّمات الهي، و ترک «ميگساري» را براي سلامت عقل، و دوري از «دزدي» را براي تحقّق عفّت، و ترک «زنا» را براي سلامت نسل آدمي، و ترک «لواط» را براي فزوني فرزندان، و «گواهي دادن» را براي به دست آوردن حقوق انکار شده، و ترک «دروغ» را براي حرمت نگهداشتن راستي، و «سلام» کردن را براي امنيّت از ترس ها، و «امامت» را براي سازمان يافتن امور امّت، و «فرمانبرداري از امام» را براي بزرگداشت مقام رهبري، واجب کرد.»[5] .









  1. نامه 47 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- مقاتل الطالبين ص52 ذح3: ابوالفرج اصفهاني زيدي (متوفاي 356 ه)

    2- معمّرون و وصايا ص149 و150: ابوحاتم سجستاني (متوفاي 248 ه)

    3- تاريخ ج4 ص110 و113: طبري شافعي (متوفاي 310ه)

    4- کتاب أمالي ص 112: زجاجي (متوفاي 329 ه)

    5- فروع کافي ج 7 ص 52-51: کليني (متوفاي 328 ه)

    6- مروج الذهب ج 2 ص 413-425: مسعودي (متوفاي 346 ه)

    7- تحف العقول ص198: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    8- من لايحضره الفقيه ج4 ص189 ح9433: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه).

  2. حکمت 373 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- تاريخ طبري ج5 ص163: طبري شافعي (متوفاي 310 ه)

    2- منهاج البراعة ج 3 ص 411: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    3- بحار الانوار ج32 ص609 ح480: مجلسي (متوفاي 1110 ه)

    4- مشکاة الانوار ص100 و48 فصل13: طبرسي (متوفاي 548 ه)

    5- غرر الحکم ج 3 ص 183: آمدي (متوفاي 588 ه)

    6- روضة الواعظين ص364: ابن فتّال نيشابوري (متوفاي 508ه).

  3. حکمت 374 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف (مدارک گذشته).
  4. حکمت 375 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- تفسير قرآن ج1 ص220: علي بن ابراهيم قمي (متوفاي 307 ه)

    2- دستور معالم الحکم ص 152: قاضي قضاعي (متوفاي 454 ه)

    3- کتاب أمالي ص 159/295: ابو طالب حسني (متوفاي 424 ه)

    4- احياء العلوم ج 2 ص 311: غزالي (متوفاي 505 ه)

    5- غرر الحکم ص 11/ج 2 ص 585: آمدي (متوفاي 588 ه)

    6- کتاب الفتن ص 14: نعيم بن حماد (متوفاي 228 ه)

    7- بحارالانوار ج97 ص89 ح71 و72 ح6: مجلسي (متوفاي 1110ه)

    8- وسائل الشيعه ج16 ص134: حر حاملي (متوفاي 1104ه).

  5. حکمت 252 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- نهاية الارب ج 8 ص 182: نويري شافعي (متوفاي 732 ه)

    2- مطالب السؤول ج 1 ص 176: ابن طلحه شافعي (متوفاي 652 ه)

    3- غرر الحکم ص 77 و 230 / ج1 ص274 و 275: آمدي (متوفاي 588 ه)

    4- کشف الغمة ج 2 ص 43-108: اربلي (متوفاي 693 ه)

    5- کتاب سقيفه (به نقل اربلي): جوهري (متوفاي 262 ه)

    6- علل الشرائع (باب اصول اسلام) ص248: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    7- دلائل الامامة ص32 ط جديد ص113: طبري شافعي (متوفاي 310 ه)

    8- کتاب احتجاج ص133 ص258 ط جديد: طبرسي (متوفاي 588 ه).