كار فرهنگي











کار فرهنگي



به دنبال چاره جوئي، و خلق طرح هاي نوين، جهت حاکميّت قانون، سرانجام به مسائل فرهنگي روي آوردند و باور کردند که:

بايد انسان ها را تربيت کرد،

جان آدمي را بايد متحوّل ساخت،

که با رشد فرهنگي و باورهاي صحيح اجتماعي مي توان «قانون گريزي» را از دل ها زدود.

برخي از کشورهاي پيشرفته توانستند در کنار ابزار و وسائل و شيوه هاي بازدارنده، با کارهاي حساب شده فرهنگي و آموزش هاي لازم، زنان و مردان و جوانان و حتّي کودکان جامعه را به گونه اي تربيت کنند که قانون را رعايت کنند،

محترم بشمارند،

مقرّرات اجتماعي را دقيقاً به اجرا درآورند.

حتّي به صورت سمبوليک، سگ ها و حيوانات را نيز بگونه اي تربيت کرده اند که مقرّرات ترافيک را رعايت مي کنند.

اين شيوه نوين، که از نظر کاربردي بسيار مهمّ است، در بسياري از کشورها به بار نشست،

و نتائج فراواني داشت،

زيرا شيوه صحيح اجراي قانون است،

و همه پذيرفته اند که تنها راه صحيح اجراء قانون «دخالت مردم» و «نظارت مردمي» است،

گرچه پليس و ديگر نيروها و ارگان هاي مسئول نيز بايد نقش خود را درست انجام دهند.

امّا حرف اوّل و آخر را «نظارت مردمي» مي زند.

اگر همه مردم، همه افراد جامعه، ضرورت قانون را بشناسند، و به آن عمل کنند و قانون گريزها را معرّفي نمايند.

امر به معروف کنند؛

و نهي از منکر نمايند؛

جامعه به سوي سلامت و امنيّت پيش رفته و به کمال مي رسد.

تمام روش هاي اجرايي قانون، چونان «نظارت مردمي» نمي تواند مؤثّر باشد،

زيرا پليس که در همه جا حضور ندارد،

و اگر هم حاضر باشد به تمام جوانب رويدادها و حوادث ناگوار آگاه نيست،

اگر همه مردم با تربيت هاي صحيح و آموزش هاي لازم فرهنگي، و با پشتوانه بسيار قوي «باورهاي اعتقادي» امر به معروف و نهي از منکر کنند،

زشتي ها، کاستي ها، بزهکاري ها در جامعه راه نمي يابد،

رشد نمي کند،

و سلامت همگان را مورد تهديد قرار نمي گيرد.

يکي از مسئولين بالاي سيستم قضائي آمريکا در يکي از کنفرانس ها اعتراف کرد که:

«ما بايد کار پيامبر اسلام را تحقّق بخشيم که آن بزرگ پيامبر در دل هاي هر انساني يک سيستم بازدارنده قرار داد،

و آن ايمان به خداست،

بايد ايمان را در دل ها تقويت کرد.»

اينکه مسئولان بزرگ سيستم هاي قضائي کشورهاي بزرگ، در مقابله با بزهکاري نسل جوان، به بن بست رسيدند،

و همه ابزارها و شيوه ها و طرح هاي به کار گرفته شده بي أثر ماند،

و سرانجام به روش هاي فرهنگي، به باورهاي عقيدتي، به «نظارت مردمي» روي آوردند،

اين حقيقت را به اثبات مي رساند که دين اسلام دين کامل است و روش ها و راه حل هاي آن در اداره زندگي فرد و جامعه، واقعي و متکامل و نهايي است،

که جهان دانش و متفکّران بشري با تجربيّات مداوم، سرانجام به افق روشن آن رسيده اند،

گرچه در اسلام نيز شلاّق و زندان و حدود و قصاص و ديات و جرائم نقدي هم وجود دارد، امّا به اين روش ها اصالت داده نشد که مهم کار فرهنگي و دخالت مردمي است.

با توجه به اينگونه والائي هاست که امام علي عليه السلام امر به معروف و نهي از منکر را از جهاد در راه خدا مهم تر و با ارزش تر معرّفي مي کند، که فرمود:

وَمَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَالْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنْکَرِ، إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ.

وَإِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ، وَلَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ، وَأَفْضَلُ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ.

«و تمام کارهاي نيکو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهي از منکر، چونان قطره اي بر درياي موّاج و پهناور است، و همانا امر به معروف و نهي از منکر، نه اجلي را نزديک مي کنند، و نه از مقدار روزي مي کاهند، و از همه اينها برتر، سخن حق در پيش روي حاکمي ستمکار است.»[1] .









  1. حکمت 374 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- تحف العقول ص 162: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    2- اصول کافي ج2 ص50 ح1: کليني (متوفاي 328 ه)

    3- ذيل الامالي ص 171: ابوعلي قالي (متوفاي 356 ه)

    4- قوت القلوب ج1 ص92 و91 فصل16: ابوطالب مکي (متوفاي 386 ه)

    5- حلية الاولياء ج 1 ص 74 و 75: ابونعيم اصفهاني (متوفاي 402 ه)

    6- کتاب زهد ص8: حسين بن سعيد اهوازي از اصحاب امام سجاد عليه السلام

    7- کتاب خصال ج1 ص329 ح25 باب السّتّة: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه).