مظلوميّة الامام و أسباب هزيمة الكوفيّين











مظلوميّة الامام و أسباب هزيمة الکوفيّين



يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَلَا رِجَالَ! حُلُومُ الْأَطْفَالِ، وَعُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ، لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَکُمْ وَلَمْ أَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَةً - وَاللَّهِ - جَرَّتْ نَدَماً، وَأَعَقَبَتْ سَدَماً.

قَاتَلَکُمُ اللَّهُ! لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً، وَشَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظَاً، وَجَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً، وَأَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِي بِالْعِصْيَانِ وَالْخِذْلَانِ؛ حَتَّي لَقَدْ قَالَتْ قُرَيْشٌ:

إِنَّ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ، وَلکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ.

لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَهَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً، وَأَقْدَمُ فِيهَا مَقَاماً مِنِّي! لَقَدْ نَهَضْتُ فِيهَا وَمَا بَلَغْتُ الْعِشْرِينَ، وَهاأَنَذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَي السِّتِّينَ!

وَلکِنْ لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ!

ترجمه: مظلوميّت امام عليه السلام، و علل شکست کوفيان

اي مرد نمايان نامرد! اي کودک صفتان بي خرد، که عقل هاي شما به عروسان حجله آراي، شباهت دارد، چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمي ديدم و هرگز نمي شناختم، شناسايي شما سوگند به خدا که جز پشيماني حاصلي نداشت، و اندوهي غم بار سرانجام آن شد.

خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون، و سينه ام از خشم شما مالامال است، کاسه هاي غم و اندوه را، جُرعه جُرعه به من نوشانديد، و با نافرماني و ذّلت پذيري، رأي و تدبير مرا تباه کرديد، تا آنجا که قريش در حق من گفت: «بي ترديد پسر ابيطالب مردي دلير است ولي دانش نظامي ندارد»

خدا پدرانشان را مزد دهد، آيا يکي از آنها تجربه هاي جنگي سخت و دشوار مرا دارد؟ يا در پيکار توانست از من پيشي گيرد؟ هنوز بيست ساله نشده، که در ميدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته ام.

امّا دريغ، آن کس که فرمانش را اجراء نکنند، رأيي نخواهد داشت.