نخستين پيشوا











نخستين پيشوا



هيچ جامعه يي، در هيچ موضوع از زمان و مکان، نمي تواند بي راهبر ويله ورها به سر برد؛ اين قولي است که جملگي برآنند. با الهام از اين واقعيّت، اين يادآوري به خاطر مي آيد که:

هر کس که زمامدار جامعه يي است، اگر به دوام و سعادت آن عشق مي ورزد، ناگزير بايد در حراست آن کوشا باشد و با توجّه به شعاع قدرت، مسؤوليّت، دانش و بينشي که دارد؛ در حال و هم آينده و حتّي آينده ي دور آن جامعه بينديشد و طرح و برنامه داشته باشد، تا هماره سرنوشت جامعه به حوزه ي سعادت ايده آل، نزديک گرداند.

بر همين اساس و روي همين الزام است که

[صفحه 7]

زمامداران، حتّي در مسافرت هاي کوتاه، قائم مقامي براي خود تعيين مي کنند. و اين کار در همه ي جلوه هاي رهبري، نمود دارد:

يک رئيس خانوار، يک مدير مدرسه، يک استاد کار کارخانه، در غيبت چند ساعته، جانشيني براي خويش برمي گزيند و ديگران را به فرمانبري از او- در غياب خويش - سفارش مي کند. اين مسأله چندان بديهي است که نياز به برهان ندارد.


صفحه 7.