معجزات و كرامات











معجزات و کرامات



معجزات و کرامات امام علي عليه السلام فراوان است و خود احتياج به کتابي مستقل دارد،

زيرا حضرت شاهد اَزَل و اَبَد است،

و نسبت به کرامت نفس خويش در يک سخنراني فرمود:

وَلَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ صلي الله عليه وآله مِنْ لَدُنْ أَنْ کَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلَائِکَتِهِ يَسْلُکُ بِهِ طَرِيقَ الْمَکَارِمِ، وَمَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ، لَيْلَهُ وَنَهَارَهُ.

وَلَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ، يَرْفَعُ لِي فِي کُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً، وَيَأْمُرُنِي بِالْإِقْتِدَاءِ بِهِ. وَلَقَدْ کَانَ يُجَاوِرُ فِي کُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ، وَلَا يَرَاهُ غَيْرِي. وَلَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذٍ فِي الْإِسْلَامِ غَيْرَ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَخَدِيجَةَ وَأَنَا ثَالِثُهُمَا. أَرَي نُورَ الْوَحْيِ وَالرِّسَالَةِ، وَأَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ.

وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ صلي الله عليه وآله فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هذِهِ الرَّنَّةُ؟

فَقَالَ:

«هذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ. إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ، وَتَرَي مَا أَرَي، إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ، وَلکِنَّکَ لَوَزِيرٌ وَإِنَّکَ لَعَلَي خَيْرٍ».

(از همان لحظه اي که پيامبر صلي الله عليه وآله را از شير گرفتند، خداوند بزرگ ترين فرشته خود را مأمور تربيت پيامبر صلي الله عليه وآله کرد تا شب و روز، او را به راه هاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيکو راهنمايي کند، و من همواره با پيامبر بودم چونان فرزند که همواره با مادر است،[1] پيامبر صلي الله عليه وآله هر روز نشانه تازه اي از اخلاق نيکو را برايم آشکار مي فرمود، و به من فرمان مي داد که به او اقتداء نمايم، پيامبر صلي الله عليه وآله چند ماه از سال را در غار حراء مي گذراند، تنها من او را مشاهده مي کردم، و کسي جز من او را نمي ديد، در آن روزها، در هيچ خانه مسلماني راه نيافت جز خانه رسول خدا صلي الله عليه وآله که خديجه هم در آن بود و من سوّمين آنان بودم، من نور وحي و رسالت را مي ديدم، و بوي نبوّت را مي بوييدم.

من هنگامي که وحي بر پيامبر صلي الله عليه وآله فرود مي آمد، ناله شيطان را شنيدم، گفتم اي رسول خدا، اين ناله کيست؟

گفت: شيطان است که از پرستش خويش مأيوس گرديد و فرمود:

«علي! تو آن چه را من مي شنوم، مي شنوي، و آن چه را که من مي بينم، مي بيني، جز اينکه تو پيامبر نيستي، بلکه وزير من بوده و به راه خير مي روي».)[2] .

امامي که نور وحي را مي نگرد،

و بوي رسالت را استشمام مي کند،

و ضجّه شيطان را مي شنود و سراسر آفرينش و همه پديده ها و موجودات تسليم اراده او هستند.

داراي معجزات و کرامات فراواني است که بشر مادّي با قلمي شکسته و در تاريکي جهالت مانده نمي تواند جلوه هاي آن را در کتابي گرد آورد،

در اي قسمت تنها به برخي از نمونه ها بسنده مي کنيم، مانند:









  1. اِتّباعَ الفصيلَ اَثَرَامّه (شتر بچّه همواره با شتر است) وقتي مي خواستند بگويند که آن دو نفر هميشه با هم بودند از اين ضرب المثل استفاده مي کردند.
  2. خطبه 192 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف (مدارک گذشته).