فضيلت قرائت قرآن











فضيلت قرائت قرآن



حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

«خانه اي که در آن قرآن خوانده مي شود، و ياد خدا در آن وجود دارد، برکت آن خانه بسيار مي شود، و در آنجا فرشتگان حضور مي يابند، و شياطين دور مي شوند و براي اهل آسمان روشنائي بخش است، چونان که ستارگان براي اهل زمين روشني دارند.

در خانه اي که ياد خدا در آن نباشد و قرآن خوانده نشود، فرشتگان در آن راه ندارند و مرکز اجتماع شياطين است.»[1] .

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه 198 به ارزش ها و علوم گسترده موجود در قرآن اشاره فرمود که:

ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْکِتَابَ نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِيحُهُ، وَسِرَاجاً لَا يَخْبُو تَوَقُّدُهُ، وَبَحْراً لَا يُدْرَکُ قَعْرُهُ، وَمِنْهَاجاً لَا يُضِلُّ نَهْجُهُ، وَشُعَاعاً لَا يُظْلِمُ ضَوْؤُهُ، وَفُرْقَاناً لَا يُخْمَدُ بُرْهَانُهُ، وَتِبْيَاناً لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ، وَشِفَاءً لَا تُخْشَي أَسْقَامُهُ، وَعِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ، وَحَقّاً لَا تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ.

فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِيمَانِ وَبُحْبُوحَتُهُ، وَيَنَابِيعُ الْعِلْمِ وَبُحُورُهُ، وَرِيَاضُ الْعَدْلِ وَغُدْرَانُهُ، وَأثَافِيُّ الْإِسْلَامِ وَبُنْيَانُهُ، وَأَوْدِيَةُ الْحَقِّ وَغِيطَانُهُ. وَبَحْرٌ لَا يَنْزِفُهُ الْمُسْتَنْزِفُونَ، وَعُيُونٌ لَا يُنْضِبُهَا الْمَاتِحُونَ، وَمَنَاهِلُ لَا يَغِيضُهَا الْوَارِدُونَ، وَمَنَازِلُ لَا يَضِلُّ نَهْجَهَا الْمُسَافِرُونَ، وَأَعْلَامٌ لَا يَعْمَي عَنْهَا السَّائِرُونَ، وَآکَامٌ لَا يَجُوزُ عَنْهَا الْقَاصِدُونَ.

جَعَلَهُ اللَّهُ رِيّاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ، وَرَبِيعاً لِقُلُوبِ الْفُقَهَاءَ، وَمَحَاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحَاءِ، وَدَوَاءً لَيْسَ بَعْدَهُ دَاءٌ، وَنُوراً لَيْسَ مَعَهُ ظُلْمَةٌ، وَحَبْلاً وَثِيقاً عُرْوَتُهُ، وَمَعْقِلاً مَنِيعاً ذِرْوَتُهُ، وَعِزّاً لِمَنْ تَوَلَّاهُ، وَسِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ، وَهُدًي لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ، وَعُذْراً لِمَنِ انْتَحَلَهُ، وَبُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ، وَشَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ، وَفَلْجاً لِمَنْ حَاجَّ بِهِ، وَحَامِلاً لِمَنْ حَمَلَهُ، وَمَطِيَّةً لِمَنْ أَعْمَلَهُ، وَآيَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ، وَجُنَّةً لِمَنِ اسْتَلْأَمَ، وَعِلْماً لِمَنْ وَعَي، وَحَدِيثاً لِمَنْ رَوَي، وَحُکْماً لِمَنْ قَضَي.

ارزش ها و ويژگي هاي قرآن

«سپس قرآن را بر او نازل فرمود. نوري است که خاموشي ندارد، چراغي است که درخشندگي آن زوال نپذيرد، دريايي است که ژرفاي آن درک نشود، راهي است که رونده آن گمراه نگردد، شعله اي است که نور آن تاريک نشود، جدا کننده حق و باطلي است که درخشش برهانش خاموش نگردد، بنايي است که ستونهاي آن خراب نشود، شفا دهنده اي است که بيماريهاي وحشت انگيز را بزدايد، قدرتي است که ياورانش شکست ندارند، و حقّي است که ياري کنندگانش مغلوب نشوند.

قرآن، معدن ايمان و اصل آن است، چشمه هاي دانش و درياهاي علوم است، سرچشمه هاي عدالت، و نهرهاي جاري عدل است، پايه هاي اسلام و ستون هاي محکم آن است، نهرهاي جاري زلال حقيقت، و سرزمينهاي آن است، دريايي است که تشنگان آن، آبش را تمام نتوانند کشيد، و چشمه هايي است که آبش کمي ندارد، محل برداشت آبي است که هرچه از آن برگيرند کاهش نمي يابد، منزلهايي است که مسافران راه آن را فراموش نخواهند کرد، و نشانه هايي است که روندگان از آن غفلت نمي کنند، کوهسار زيبايي است که از آن نمي گذرند.

خدا قرآن را فرو نشاننده عطش علمي دانشمندان، و باران بهاري براي قلب فقيهان، و راه گسترده و وسيع براي صالحان قرار داده است، قرآن دارويي است که با آن بيماري وجود ندارد، نوري است که با آن تاريکي يافت نمي شود، ريسماني است که رشته هاي آن محکم، پناهگاهي است که قلّه آن بلند، و توان و قدرتي است براي آن که قرآن را برگزيند، محل امني است براي هرکس که آنجا وارد شود، راهنمايي است براي آن که از او پيروي کند، وسيله انجام وظيفه است براي آن که قرآن را راه و رسم خود قرار دهد، برهاني است بر آن کس که با آن سخن بگويد، عامل پيروزي است براي آن کس که با آن استدلال کند، نجات دهنده است براي آن کس که حافظ آن باشد و به آن عمل کند، و راهبر آن که آن را بکار گيرد، و نشانه هدايت است براي آن کس که در او بنگرد، سپر نگهدارنده است براي آن کس که با آن خود را بپوشناند، و دانش کسي است که آن را به خاطر بسپارد، و حديث کسي است که از آن روايت کند، و فرمان کسي است که با آن قضاوت کند.»[2] .









  1. حلية المتّقين باب دوازدهم، فصل پنجم.
  2. خطبه 25/198 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- تحف العقول ص 126: ابن شعبه حراني(متوفاي 380 ه)

    2- اصول کافي ج2 ص49 ح1: کليني (متوفاي 328 ه)

    3- ذيل الامالي ص171: ابو علي قالي (متوفاي 356 ه)

    4- قوت القلوب ج 1 ص 382: ابوطالب مکي (متوفاي 382 ه)

    5- حلية الاولياء ج 1 ص 74 و 75: ابو نعيم اصفهاني (متوفاي 402 ه)

    6- کتاب خصال ج 1 ص 108: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    7- منهاج البراعة ج 2 ص 294: ابن راوندي (متوفاي 571 ه)

    8- کتاب صفين ص 223: نصر بن مزاحم (متوفاي 202 ه).