قرآن گرايي











قرآن گرايي



حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام اوّل حافظ قرآن بود.

اوّلين کسي بود که قرآن را حفظ کرد،

و آنچه پيامبر عليه السلام از جبرئيل گرفت، او نيز فرا گرفت.

امام علي عليه السلام در کنار رسول خدا صلي الله عليه وآله شاهد نزول وحي بود که فرمود:

وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ صلي الله عليه وآله

فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هذِهِ الرَّنَّةُ؟

فَقَالَ:

«هذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ. إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ، وَتَرَي مَا أَرَي، إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ، وَلکِنَّکَ لَوَزِيرٌ وَإِنَّکَ لَعَلَي خَيْرٍ».

(من هنگامي که وحي بر پيامبر صلي الله عليه وآله فرود مي آمد، ناله شيطان را شنيدم، گفتم اي رسول خدا، اين ناله کيست؟

گفت: شيطان است که از پرستش خويش مأيوس گرديد و فرمود:

«علي! تو آن چه را من مي شنوم مي شنوي، و آن چه را که من مي بينم، مي بيني، جز اينکه تو پيامبر نيستي، بلکه وزير من بوده و به راه خير مي روي».)[1] .

امامِ اوّل کسي بود که قرآن را جمع آوري کرد و نوشت و آنگاه که به حضرت زهرا عليها السلام برخي از مهاجرين و انصار گفتند:

چرا امام علي عليه السلام در خانه بود و به سقيفه نيامد تا به عنوان کانديد رهبري مطرح شود.

پاسخ داد:

ما صَنَعَ اَبُوالْحَسَنَ اِلاَّ ما کانَ يَنْبَغي لَهُ

(علي عليه السلام کاري انجام نداد جز آنکه سزاوار بود «مانند: مراسم کفن و دفن پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و جمع آوري قرآن»)[2] .

اباذر غفاري نقل کرد:

پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم امام علي عليه السلام تمام آيات قرآن را در يک جلد قرآن جمع آوري کرده و آن را به مهاجرين و انصار عرضه کرد،

و چون تمام رويدادهاي مربوط به نزول آيات را در پاورقي همان آيه نوشته بود، خليفه اوّل آن را نپذيرفت.

و گفت:

با اين قرآن و ثبت تمام وقايع آن، چيزي براي ديگران باقي نگذاشته اي.[3] .

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام اوّل مفسّر قرآن پس از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بود، که ابن عباس مي گويد:

شبي تا صبح از علي عليه السلام از سوره حمد مي پرسيديم.

حضرت تفسير مي فرمود.

امام علي عليه السلام همواره قرآن مي خواند،

و پاسخ مردم را در مشکلات و سئوالات اجتماعي، با آيات قرآن مي داد.

و در قضاوت هاي سياسي، مالي، نظامي، همه جا از آيات قرآن کمک مي گرفت.[4] .

و در افشاگري چهره منافقان و ناکثين و مارقين نيز از قرآن دليل و شاهد مي آورد، و همواره با قرآن محشور بود و خود در معرّفي جامعيّت قرآن فرمود:

کِتَابَ رَبِّکُمْ فِيکُمْ: مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَحَرَامَهُ، وَفَرَائِضَهُ وَفَضَائِلَهُ، وَنَاسِخَهُ وَمَنْسُوخَهُ، وَرُخَصَهُ وَعَزَائِمَهُ، وَخَاصَّهُ وَعَامَّهُ، وَعِبَرَهُ وَأَمْثَالَهُ، وَمُرْسَلَهُ وَمَحْدُودَهُ، وَمُحْکَمَهُ وَمُتَشَابِهَهُ، مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ، وَمُبَيِّناً غَوَامِضَهُ، بَيْنَ مَأْخُوذٍ مِيثَاقُ عِلْمِهِ، وَمُوَسَّعٍ عَلَي الْعِبَادِ فِي جَهْلِهِ.

وَبَيْنَ مُثْبَتٍ فِي الْکِتَابِ فَرْضُهُ، وَمَعْلُومٍ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ، وَوَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ، وَمُرَخَّصٍ فِي الْکِتابِ تَرْکُهُ، وَبَيْنَ وَاجِبٍ بِوَقْتِهِ، وَزَائِلٍ فِي مُسْتَقْبَلِهِ. وَمُبَايَنٌ بَيْنَ مَحَارِمِهِ، مِنْ کَبِيرٍ أَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ، أَوْ صَغِيرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ، وَبَيْنَ مَقْبُولٍ في أَدْنَاهُ، مُوَسَّعٍ فِي أَقْصَاهُ.

ويژگي هاي قرآن و احکام اسلام

«کتاب پروردگار ميان شماست، که بيان کننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و مَنسوخ، مُباح و مَمنوع، خاصّ و عام، پندها و مَثَلها، مُطْلَق و مُقَيَّد، مُحکَمُ و مُتَشابِه مي باشد، عبارات مُجْمَل خود را تفسير، و نکات پيچيده خود را روشن مي کند، از واجباتي که پيمان شناسايي آن را گرفت، و مستحبّاتي که آگاهي از آنها لازم نيست.

قسمتي از احکام ديني در قرآن واجب شمرده شد که ناسخ آن در سنّت پيامبر صلي الله عليه وآله آمده، و بعضي از آن، در سنّتِ پيامبر صلي الله عليه وآله واجب شده که در کتاب خدا ترک آن مجاز بوده است، بعضي از واجبات، وقتِ محدودي داشته، که در آينده از بين رفته است، محرّمات الهي از هم جدا مي باشند، برخي از آنها، گناهان بزرگ است که وعده آتش دارد، و بعضي کوچک که وعده بخشش داده است، و برخي از اعمال که اندکش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند.»[5] .









  1. خطبه 121 /192 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- کتاب اليقين ص 196: سيد بن طاووس (متوفاي 664 ه)

    2- فروع کافي ج4 ص198 الي201 ح2: کليني (متوفاي 328 ه)

    3- من لايحضره الفقيه ج 1 ص 152: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    4- ربيع الابرار ص333 ج1 وج5 ص175: زمخشري معتزلي (متوفاي 538 ه)

    5- اعلام النبوة ص 97: ماوردي (متوفاي 450 ه)

    6- بحارالانوار ج13 ص141وج60ص214و264: مجلسي (متوفاي 1110 ه).

  2. بحارالانوار ج28 ص352، و غاية المرام ص569،. الامامة و السّياسة ابن قتيبة ص12.
  3. احتجاج طبرسي و شرح نهج البلاغه خوئي ج2 ص208.
  4. به کتاب امام علي عليه السلام و امور قضائي، فصل «استفاده از قرآن»، از اين مجموعه مراجعه شود.
  5. خطبه 46/1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- عيون المواعظ والحکم ص350 ح5951: واسطي (متوفاي 600ه)

    2- بحارالانوار ج 74 ص 300 و 423: مجلسي (متوفاي 1110ه)

    3- ربيع الابرار ج1 ص97 وص312 وج2 ص297: زمخشري معتزلي (متوفاي 538 ه)

    4- منهاج البراعة ج 1 ص 22: قطب راوندي (متوفاي 573 ه)

    5- تحف العقول ص67: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    6- اصول کافي ج 1 ص 138/140: کليني رازي (متوفاي 328 ه)

    7- احتجاج ج 1 ص 473 و 475 و 209: طبرسي (متوفاي 588 ه).