ضرورت شناخت ارزش ها











ضرورت شناخت ارزش ها



همه مي پرسند:

چرا در تربيت و کمال انسان، ارزش هاي اخلاقي را مطرح مي کنند؟

و چرا جاذبه هاي معنوي و عبادي نقش تعيين کننده در تربيت انسان دارد، و چرا سنين جواني را دوران بسيار مهم و حساس زندگي انسان مي دانند؟

چرا در آيات و روايات اسلامي اين همه تأکيد بر اهميت سنين جواني، و توجّه به شخصيّت جوانان شده است؟

چرا انبياء عظام و امامان معصوم عليهم السلام اين اندازه به جوانان عنايت داشتند، و نسبت به دوران جواني، فراوان توصيه کرده اند؟

چرا انديشمندان در طول تاريخ بشر دوران جواني را بسيار مهمّ معرّفي مي کرده اند؟

و نيز مي پرسند:

چرا روانشناسان، دوران جواني را دوران اضطراب ها، تزلزل ها و احساسات تند ناميده اند؟

چرا سرنوشت انسان به اين دوران پرنشيب و فراز - که سراسر آميخته است با شادي ها و غم ها، سختي ها و آساني ها، زيبائي ها و زشتي ها، کاميابي ها و ناکامي ها و پيروزي ها و شکست ها - بستگي تنگاتنگ دارد؟

و چرا رشد فکري، کمال معنوي و ترقي علمي انسان در بهار جواني شکوفه مي زند و درخت وجود انسان را معطّر مي سازد؟

راستي چرا؟ آيا شما پاسخي براي اين سؤال ها داريد؟

قدري بيانديشيد.

آيا تا کنون سؤالاتي از اين قبيل ذهن شما را به خود مشغول داشته است؟

و يا دوستان و آشنايان نظير چنين سؤال هايي را براي شما مطرح کرده اند؟

چه پاسخي به آنها داده ايد؟

قدري بيانديشيد.

با توجّهي دقيق به واقعيّت هاي نهفته در وجود انسان و با مطالعه در روانشناسي جوان در کتاب پر ارج نهج البلاغه پاسخ اين پرسش ها و پرسش هائي از اين قبيل داده خواهد شد.

حضرت علي عليه السلام به همين مسئله عنايت داشته و فرمود:

فَمَثُلَثْ اِنْساناً ذا اَذْهانٍ يُجيلُها... مَعْجوُناً بِطينَةِ ألْوانِ الُْمخْتَلِفَةِ وَالْاءَشْباهِ الْمُؤْتَلِفَةِ وَالْاءَضْدادِ الْمُتَعادِيَةِ وَالْاءَخْلاطِ الْمُتَبايِنَةِ

(با قدرت و نظارت خداوند در آغاز آفرينش، خاک، آرام آرام به صورت انساني در آمد که داراي نيروي عقل بود تا او را به تکاپو و تلاش و کوشش وا دارد... انسان مجموعه اي از رنگ هاي گوناگون و موادّ و عناصري موافق و نيروهائي متضادّ و اخلاط مختلف مي باشد، تا بتواند در تمام زمينه هاي رشد و کمال موفّق باشد.)[1] .

و مي دانيم که بسياري از غرائز و تمايلات گوناگون انسان در دوران نوجواني و جواني رشد مي کنند و آينده و حال انسان را مي سازند و شخصيّت انساني انسان را تحقّق مي بخشند.

اگر نسبت به غرائز گوناگون کوتاهي کنيم ممکن است غرائز و تمايلات حيواني در انسان بارور شده و هرگونه عواطف و صفات انساني را تحت الشعاع خود قرار دهد و انسان تبديل به موجودي درنده خو و حيوان صفت گردد.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در اين رابطه مي فرمايد:

فَعَلَيْکُمْ بِالْجِدِّ وَالْإِجْتِهَادِ، وَالتَّأَهُّبِ، وَالْإِسْتِعْدَادِ، وَالتَّزَوُّدِ فِي مَنْزِلِ الزَّادِ

(پس بر شما باد که با تلاش و کوشش پي گير و با هوشياري اين مايه هاي هستي را شکوفا ساخته و آمادگي لازم را به دست آوريد تا در آن زندگي جاويد «که سر منزل حقيقي و محل بهره برداري واقعي است» نتيجه کوشش اين جهاني خود را دريابيد.)[2] .

اگر در اين دوران بحراني جان و دل نسل جوان براي جوانه زدن و رشد کردن غرائز و تمايلات و عواطف بشري آبياري لازم نشود و به روشنائي نور ايمان و حقيقت آراسته نگردد، ممکن است ارزش هاي انساني از بين رفته و هرگز قدرت رشد و تکامل را پيدا نکند.

اگر در اين دوران حسّاس روان انسان، بدرستي تربيت و راهنمائي نگردد، ممکن است انواع انحرافات و نادرستي ها دامنگير او شود.

بر اين اساس امام علي عليه السلام هشدار مي دهد:

وَکَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَي أَمِيرٍ

(چه بسيارند عقل هائي که اسير و برده هوا و هوس ها مي باشند و خواهش هاي شيطاني نفس به آنها حکومت مي کنند.)[3] .

اگر به همه جوانب روح انساني و به متفاوت بودن تمايلات و احساسات بشري توجّه کامل نکنيم، انسان تبديل به موجودي تک بُعدي و ناقص خواهد شد و همه زواياي روح بشري سيراب نشده و جوانه نخواهد زد.

و با توجّه به اينکه غرائز مشترک بين انسان و حيوان خودرو مي باشند، احتياج به تربيت و نظارت دارند،

اگر در اين دوران بحراني جواني، از تربيت و کنتزل و تکامل آن غفلت کنيم؛ با سير انحرافي غرائز و تمايلات، همه ارزش هاي انساني سقوط مي کنند.

از اين رو بايد هرچه بيشتر به خودسازي و مسائل تربيتي توجّه کامل داشته و ارزش هاي متکامل تري را به دست آوريم.

که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَمَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ، وَمَنْ خَافَ أَمِنَ، وَمَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ،

(کسي که به محاسبه نفس خود و بازسازي روح و روان خويش بپردازد سود مي برد و کسي که از خودش غفلت کند زيانکار است و کسي که عبرت بياموزد و از پايان کار ديگران اندرزهاي لازم را فراگيرد به بصيرت و آگاهي خواهد رسيد.)[4] .

اگر در اين دوره حساس و سرنوشت ساز، آفات شخصيّت انساني را نشناسيم و آنها را در آغاز مرحله جواني از سر راه تکاملي ريشه کن نسازيم در برابر آفات و موانع فراوان، انتظار رشد و تکامل مطلوب را نمي توان داشت.

اگر رشد غرائز و تمايلات انسان در مراحل اوليّه کمال، «دوران جواني و نوجواني» در کنار سمبل ها و الگوهاي کاملي قرار نگيرند، نسل جوان با بحرانهاي زيادي روبرو خواهد شد.

امام علي عليه السلام نسبت به روح سمبل خواهي و ضرورت وجود الگوهاي کامل مي فرمايد:

أَلَا وَإِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً، يَقْتَدِي بِهِ وَيَسْتَضِي ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ... أَلَا وَإِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَي ذلِکَ، وَلکِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَاجْتِهَادٍ، وَعِفَّةٍ وَسَدَادٍ.

(آگاه باشيد که هر پيرو و مأمومي، امام و پيشوائي دارد که بايد از او پيروي نمايد و از نور دانش او بهره گيرد... آگاه باشيد که شما توانائي آن را نداريد که همانند من عمل کنيد امّا با پرهيزگاري و تلاش فراوان و با عفّت و پاکدامني مرا ياري دهيد.)[5] .

بنابر اين سلامت روان آدمي و کمال او در گرو ملاک ها و چيزهائي است که حضرت علي عليه السلام بدان اشاره دارد؛ و هر نوجوان و جواني که صلاح خويش را بخواهد و به سعادت خود علاقمند باشند بايد آنها را بکار گيرد؛ و استعدادهاي دروني را شکوفا سازد تا هر روز بهتر و بيشتر از روز قبل پيشرفت کند.

مباحثي که بهداشت رواني نسل جوان ارتباط دارد در سه بخش مورد ارزيابي قرار خواهد گرفت.









  1. خطبه 27/1 نهج البلاغه المعجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- عيون المواعظ والحکم ص350 ح5951: واسطي (متوفاي 600ه)

    2- بحارالانوار ج 74 ص 300 و 423: مجلسي (متوفاي 1110ه)

    3- ربيع الابرار ج1 ص97 وص312 وج2 ص297: زمخشري معتزلي (متوفاي 538 ه)

    4- منهاج البراعة ج 1 ص 22: قطب راوندي (متوفاي 573 ه)

    5- تحف العقول ص67:ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    6- اصول کافي ج 1 ص 138/140: کليني رازي (متوفاي 328 ه).

  2. نهج البلاغه المعجم المفهرس، خطبه 9/230، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- اصول کافي ج 1 ص299 و197 ح6: کليني (متوفاي 328 ه)

    2- مروج الذهب ج2 ص424: مسعودي (متوفاي 346 ه)

    3- اثبات الوصية ص 103: مسعودي (متوفاي 346 ه)

    4- تاريخ دمشق ج3 ص369 ح1427: ابن عساکر شافعي (متوفاي 573 ه)

    5- کتاب وافي ج 2 ص 80: فيض کاشاني (متوفاي 1091 ه)

    6- کتاب خرائج ص18: ابن راوندي (متوفاي 573 ه).

  3. حکمت 3/211 نهج البلاغه المعجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- تحف العقول ص97: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    2- روضه کافي ص22 ج8: کليني (متوفاي 328 ه)

    3- أدب الدنيا والدين ص 162 و 173 و 275: ماوردي (متوفاي 450 ه)

    4- سراج الملوک ص 185: طرطوشي (متوفاي520 ه)

    5- غررالحکم ج1 ص91 و65 و97 و171 و245: آمدي (متوفاي 588 ه)

    6- دستور معالم الحکم ص 15: قاضي قضاعي (متوفاي 454 ه).

  4. نهج البلاغه المعجم المفهرس، حکمت 208، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- غرر الحکم ص 266 و 265: آمدي (متوفاي 588 ه)

    2- کنز الفوائد ص 255: کراجکي (متوفاي 449 ه)

    3- منهاج البراعة ج 3 ص 340: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    4- بحار الانوار ج 67 ص 73: مجلسي (متوفاي 1110 ه)

    5- دعائم الاسلام ج1 ص342: قاضي نعمان (متوفاي 363ه)

    6- حلية الاولياء ج5 ص10: ابونعيم اصفهاني (متوفاي 402ه).

  5. نامه 5/45 نهج البلاغه المعجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- الخرائج و جرائح ج2 ص542 ح2 فصل2: قطب الدين راوندي (متوفاي 573 ه)

    2- کتاب مناقب ج 2 ص 101: ابن شهر آشوب (متوفاي 588 ه)

    3- ربيع الابرار ج3 ص241 ح215 ب44: زمخشري معتزلي (متوفاي 538 ه)

    4- روضة الواعظين ص 127: ابن فتّال نيشابوري (متوفاي 508 ه)

    5- استيعاب ج 2 ص 21: عبدالبر مالکي(متوفاي 338 ه).