محو جمال دلدار











محو جمال دلدار



به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در گرفتن وحي بدون واسطه حالتي دست مي داد که از خود، و جهان پيرامون خود، به گونه اي بي توجّه بود که ديگران فکر مي کردند، پيامبر بيهوش است،

در حالي که مدهوش بود.

(مدهوش بودن يعني توجه کامل و شديد به چيزي داشتن، آنچنان که به چيز ديگري نپردازد.)

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز در سجده نماز شب، با توجّه به عظمت خدا، مدهوش مي شد که ديگران فکر مي کردند، حضرت بيهوش شده است.

در جنگ صفّين که پيکانِ تيري در پاي حضرت فرو رفته و مانده بود و جرّاح نمي توانست آن را بيرون بياورد، و شکافتن پوست و گوشت پا، نيز عميق بود تا پيکان تير بيرون آيد،

و اين گونه جرّاحي بسيار مشکل و داراي درد شديد و غير قابل تحمّل بود.

امام مجتبي عليه السلام به طبيب جرّاح فرمود:

«صبر کن تاپدرم به نماز مشغول شود که در عبادت نيمه شب و در راز و نياز عارفانه، حالتي به پدرم دست مي دهد که به چيزي جز خدا توجّه ندارد و مدهوش بر زمين مي افتد تو سعي کن در آن حالت، پيکان تير شکسته را از پاي پدرم بيرون بکشي.»

طبيب صبر کرد تا نيمه شب فرا رسيد،

و آنگاه که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گرم عبادت شد، و مدهوش بر زمين افتاد،

طبيب با عمليّات جرّاحي لازم، تير را از پايِ حضرت بيرون کشيد،

وقتي امام علي عليه السلام به حال عادّي بازگشت پرسيد:

اين خون ها در اطراف سجّاده براي چيست؟

پاسخ دادند:

در حالِ نماز تير را از پاي شما بيرون کشيديم.[1] .









  1. انوارالنعمانيّه ص 342.