طرح شِكوه ها











طرح شِکوه ها



امام علي عليه السلام در نهج البلاغه قسمت حکمت ها رهنمود مي دهد که مشکلات خود را در هرجا و پيش هر کس مطرح نکنيد، گرچه مي توانيد نزد مؤمن درد دل کنيد؛

امّا حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام درد دل ها را با خداي خود مي گفت.

سر در چاه کرده، اسرار نهان را مطرح مي فرمود، وهر مشکل و دردي را با خداي خود در ميان مي گذاشت.

خداگرائي در همه حال، در غم و شادي، و در مشکلات و سختي ها، و در همه حالات زندگي، از ويژگي هاي امام علي عليه السلام بود،

که در مشکلات مبارزه با سران بني اميّه و تحمّل سختي ها مي فرمود:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيکَ عَلَي قُرَيْشٍ وَمَنْ أَعَانَهُمْ! فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي، وَصَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِي، وَأَجْمَعُوا عَلَي مُنَازَعَتِي أَمْراً هُوَ لِي. ثُمَّ قَالُوا: أَلَا إِنَّ فِي الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ، وَفِي الْحَقِّ أَنْ تَتْرُکَهُ.

معاتبة علي الناکثين

فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله کَمَا تُجَرُّ الْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا، مُتَوَجِّهِينَ بِهَا إِلَي الْبَصْرَةِ، فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا، وَأَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله لَهُمَا وَلِغَيْرِهِمَا.

فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَقَدْ أَعْطَانِي الطَّاعَةَ، وَسَمَحَ لِي بِالْبَيْعَةِ، طَائِعاً غَيْرَ مُکْرَهٍ، فَقَدِمُوا عَلَي عَامِلِي بِهَا وَخُزَّانِ بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ وَغَيْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا، فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً، وَطَائِفَةً غَدْراً.

فَوَاللَّهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا رَجُلاً وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ، بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ، لَحَلَّ لِي قَتْلُ ذلِکَ الْجَيْشِ کُلِّهِ، إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْکِرُوا، وَلَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَلَا بِيَدٍ.

دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ!

«بار خدايا، از قريش و از تمامي آنها که ياريشان کردند به پيشگاه تو شکايت مي کنم، زيرا قريش پيوند خويشاوندي مرا قطع کردند، و مقام و منزلت بزرگ مرا کوچک شمردند، و در غصب حق من، با يکديگر هم داستان شدند، سپس گفتند:

برخي از حق را بايد گرفت و برخي را بايد رها کرد.

(يعني خلافت حقّي است که بايد رها کني)

شکوه از ناکثين

طلحه و زبير و يارانشان بر من خروج کردند، و ناموس رسول خدا صلي الله عليه وآله را به همراه خود مي کشيدند چونان کنيزي را که به بازار برده فروشان مي کشانند، به بصره روي آوردند، در حالي که همسران خود را پشت پرده نگهداشتند. پرده نشين حَرَم پيامبر صلي الله عليه وآله را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند.

لشکري را گرد آوردند که همه آنها به اطاعت من گردن نهاده، و بدون اکراه، و با رضايت کامل با من بيعت کرده بودند،

پس از ورود به بصره، به فرماندار من و خزانه داران بيت المال مسلمين، و به مردم بصره حمله کردند، گروهي از آنان را شکنجه و گروه ديگر را با حيله کشتند.

به خدا سوگند! اگر جز به يک نفر دست نمي يافتند و او را عمداً بدون گناه مي کشتند کشتار همه آنها براي من حلال بود، زيرا همگان حضور داشتند و انکار نکردند، و از مظلوم با دست و زبان دفاع ننمودند، چه رسد به اينکه ناکثين به تعداد لشکريان خود از مردم بيدفاع بصره قتل عام کردند.»[1] .









  1. خطبه 4/172 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- الغارات ج 1 ص 308: ابن هلال ثقفي (متوفاي 283 ه)

    2- الغارات ج2 ص570 و767: ابن هلال ثقفي (متوفاي 283 ه)

    3- کتاب رسائل (طبق نقل سيدبن طاووس): کليني (متوفاي 328 ه)

    4- کشف المحجةص248 فصل 155: سيدبن طاووس (متوفاي 664 ه)

    5- الامامة والسياسة ج1 ص156: ابن قتيبة (متوفاي 276 ه)

    6- کتاب مسترشد ص416 ص80: طبري شافعي (متوفاي 310 ه)

    7- کتاب جمل ص123 و171: شيخ مفيد (متوفاي 413 ه)

    8- عقدالفريد ج 2 ص 227: ابن عبد ربه مالکي (متوفاي 328 ه).