جايگاه آزمودن ها، سنجش ها











جايگاه آزمودن ها، سنجش ها



يکي ديگر از ضرورت هاي راه «رهائي» و پيوستن به نور و کاروان آشنائي خداپرستان، پاک شدن، خالص شدن، از خود و تعلّقات مادّي فاصله گرفتن است،

که پاک شدن و خالص ماندن نيز راه و رسمي دارد،

شيوه هاي روشن و دستورالعمل هاي مشخّص دارد،

و سنجش ها، آزمون ها، يکي از روش هاي پاک شدن هاست، که يکي از ره آوردهاي آن خودشناسي و پندپذيري است.

خدا انسان را مي آزمايد، تا او را پاک کند، روح او را پالايش دهد،

از ناخالصي ها رهايي بخشد،

سبُک بار و سبُک بال کند،

تا بتواند با ديگر سبُکبالان به پرواز درآيد.

آزمودن ها، سنجش ها، مَحَک زدن ها، براي آن است که:

انسان پاک شود،

به ميزان خلوص ايمان خود آگاه گردد،

تا قدر و منزلت خود را دريابد،

توانمندي روح و ايمان خود را باز شناسد،

درجات و مراتب يقين را بداند،

مراتب تواضع و فروتني خود را بشناسد،

و قدرت و مقاومت و استقامت خود را به ارزيابي گذارد.

وگرنه آفريدگار هستي که انسان ها را مي شناسد، و از درجات ايمان و مراتب يقين آنان آگاه است، نيازي به آزمودن ندارد، ديگران مي آزمايند تا بدانند، امّا خداوند آگاه مي آزمايد تا انسان ها خود را بشناسند و عبرت گيرند.

آزمودن ها براي خودسازي يک ضرورت است،

براي تداوم راه يک اصل است،

تا آزمايش نگرديم از ضعف ها و توانمندي هاي خود آگاهي نداريم،

که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

أَلَا تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ، سُبْحَانَهُ، اخْتَبَرَ الْأَوَّلِينَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ)، إِلَي الْآخِرِينَ مِنْ هذَا الْعَالَمِ؛ بِأَحْجَارٍ لَا تَضُرُّ وَلَا تَنْفَعُ، وَلَا تُبْصِرُ وَلَا تَسْمَعُ، فَجَعَلَهَا بَيْتَهُ الْحَرَامَ «الَّذِي جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِيَاماً».

ثُمَّ وَضَعَهُ بِأَوْعَرِ بِقَاعِ الْأَرْضِ حَجَراً، وَأَقَلِّ نَتَائِقِ الدُّنْيَا مَدَراً، وَأَضْيَقِ بُطُونِ الْأوْدِيَةِ قُطْراً.

بَيْنَ جِبَالٍ خَشِنَةٍ، وَرِمَالٍ دَمِثَةٍ، وَعُيُونٍ وَشِلَةٍ، وَقُرًي مُنْقَطِعَةٍ؛ لَا يَزْکُو بِهَا خُفٌّ، وَلَا حَافِرٌ وَلَا ظِلْفٌ.

ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ عليه السلام وَوَلَدَهُ أَنْ يَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ نَحْوَهُ. فَصَارَ مَثَابَةً لِمُنْتَجَعِ أَسْفَارِهِمْ، وَغَايَةً لِمُلْقَي رِحَالِهِمْ.

تَهْوِي إِلَيْهِ ثِمَارُ الْأَفْئِدَةِ مِنْ مَفَاوِزِ قِفَارٍ سَحِيقَةٍ وَمَهَاوِي فِجَاجٍ عَمِيقَةٍ، وَجَزَائِرِ بِحَارٍ مُنْقَطِعَةٍ، حَتَّي يَهُزُّوا مَنَاکِبَهُمْ ذُلُلاً يُهَلِّلُونَ لِلَّهِ حَوْلَهُ، وَيَرْمُلُونَ عَلَي أَقْدَامِهِمْ شُعْثاً غُبْراً لَهُ. قَدْ نَبَذُوا السَّرَابِيلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ، وَشَوَّهُوا بِإِعْفَاءِ الشُّعُورِ مَحَاسِنَ خَلْقِهِمُ، ابْتِلَاءً عَظِيماً، وَامْتِحَاناً شَدِيداً، وَاخْتِبَاراً مُبِيناً، وَتَمْحِيصاً بَلِيغاً، جَعَلَهُ اللَّهُ سَبَباً لِرَحْمَتِهِ، وَوُصْلَةً إِلَي جَنَّتِهِ.

وَلَوْ أَرَادَ سُبْحَانَهُ أَنْ يَضَعَ بَيْتَهُ الْحَرَامَ، وَمَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ، بَيْنَ جَنَّاتٍ وَأَنْهَارٍ، وَسَهْلٍ وَقَرَارٍ، جَمَّ الْأَشْجَارِ دَانِيَ الِّثمَارِ، مُلْتَفَّ الْبُنَي، مُتَّصِلَ الْقُرَي، بَيْنَ بُرَّةٍ سَمْرَاءَ، وَرَوْضَةٍ خَضْرَاءَ، وَأَرْيَافٍ مُحْدِقَةٍ، وَعِرَاصٍ مُغْدِقَةٍ، وَرِيَاضٍ نَاضِرَةٍ، وَطُرُقٍ عَامِرَةٍ، لَکَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ عَلَي حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلَاءِ.

وَلَوْ کَانَ الْإِسَاسُ الَْمحْمُولُ عَلَيْهَا، وَالْأَحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِهَا، بَيْنَ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ، وَيَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ، وَنُورٍ وَضِيَاءٍ، لَخَفَّفَ ذلِکَ مُصَارَعَةَ الشَّکِّ فِي الصُّدُورِ، وَلَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِيسَ عَنِ الْقُلُوبِ، وَلَنَفَي مُعْتَلَجَ الرَّيْبِ مِنَ النَّاسِ، وَلکِنَّ اللَّهَ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ، وَيَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الَْمجَاهِدِ، وَيَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ، إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ، وَإِسْکَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ، وَلِيَجْعَلْ ذلِکَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَي فَضْلِهِ، وَأَسْبَاباً ذُلُلاً لِعَفْوِهِ.[1] .

(آيا مشاهده نمي کنيد که همانا خداوند سبحان، انسان هاي پيشين از آدم عليه السلام تا آيندگان اين جهان را با سنگ هايي در مکّه آزمايش کرد که نه زيان مي رسانند، و نه نفعي دارند، نه مي بينند، و نه مي شنوند، اين سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پايداري مردم گردانيد.

سپس کعبه را در سنگلاخ ترين مکان ها، بي گياه ترين زمين ها، و کم فاصله ترين درّه ها، در ميان کوههاي خشن، سنگريزه هاي فراوان، و چشمه هاي کم آب، و آباديهاي از هم دور قرار داد، که نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هيچکدام در آن سرزمين در آسايش نيستند.

سپس آدم عليه السلام و فرزندانش را فرمان داد که به سوي کعبه برگردند، و آن را مرکز اجتماع و سر منزل مقصود و باراندازشان گردانند، تا مردم با عشق قلبها، به سرعت از ميان فلات و دشت هاي دور، و از درون شهرها، روستاها، درّه هاي عميق، و جزاير از هم پراکنده درياها به مکّه روي آورند، شانه هاي خود را بجنبانند، و گرداگرد کعبه لااله الااللّه بر زبان جاري سازند، و در اطراف خانه طواف کنند، و با موهاي آشفته، و بدنهاي پر گرد و غبار در حرکت باشند، لباسهاي خود را که نشانه شخصيّت هر فرد است درآورند، و با اصلاح نکردن موهاي سر، قيافه خود را تغيير دهند، که آزموني بزرگ، و امتحاني سخت، و آزمايشي آشکار است براي پاکسازي و خالص شدن، که خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد.

اگر خداوند خانه محترمش، و مکانهاي انجام مراسم حج را، در ميان باغ ها و نهرها، و سرزمينهاي سبز و هموار، و پر درخت و ميوه، مناطقي آباد و داراي خانه ها و کاخ هاي بسيار، و آباديهاي به هم پيوسته، در ميان گندم زارها و باغات خرّم و پر از گُل و گياه، داراي مناظري زيبا و پرآب، در وسط باغستاني شادي آفرين، و جاده هاي آباد قرار مي داد، به همان اندازه که آزمايش ساده بود، پاداش نيز سبک تر مي شد. اگر پايه ها و بنيان کعبه، و سنگهايي که در ساختمان آن بکار رفت از زمرّد سبز، و ياقوت سرخ، و داراي نور و روشنايي بود، دلها ديرتر به شک و ترديد مي رسيدند، و تلاش شيطان بر قلبها کمتر اثر مي گذاشت و وسوسه هاي پنهاني او در مردم کارگر نبود، در صورتي که خداوند بندگان خود را با انواع سختي ها مي آزمايد، و با مشکلات زياد به عبادت مي خواند، و به اقسام گرفتاريها مبتلا مي سازد، تا کبر و خودپسندي را از دلهايشان خارج کند، و به جاي آن فروتني آورد، و درهاي فضل و رحمتش را بروي شان بگشايد، و وسائل عفو و بخشش را به آساني در اختيارشان گذارد.)

و در جاي ديگري به فلسفه آزمايش ها اشاره فرمود که:

فلسفه عبادات اسلامي

وَعَنْ ذلِکَ مَا حَرَسَ اللَّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِينَ بِالصَّلَوَاتِ وَالزَّکَوَاتِ، وَمُجَاهَدَةِ الصِّيَامِ فِي الْأَيَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ، تَسْکِيناً لِأَطْرَافِهِمْ، وَتَخْشِيعاً لِأَبْصَارِهِمْ، وَتَذْلِيلاً لِنُفُوسِهِمْ، وَتَخْفِيضاً لِقُلُوبِهِمْ، وَإِذْهَاباً لِلْخُيَلَاءِ عَنْهُمْ، وَلِمَا فِي ذلِکَ مِنْ تَعْفِيرِ عِتَاقِ الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعاً، وَالْتِصَاقِ کَرَائِمِ الْجَوَارِحِ بِالْأَرْضِ تَصَاغُراً، وَلُحُوقِ الْبُطُونِ بِالْمُتُونِ مِنَ الصِّيَامِ تَذَلُّلاً؛ مَعَ مَا فِي الزَّکَاةِ مِنْ صَرْفِ ثَمَرَاتِ الْأَرْضِ وَغَيْرِ ذلِکَ إِلَي أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَالْفَقْرِ.

انْظُرُوا إِلَي مَا فِي هذِهِ الْأَفْعَالِ مِنْ قَمْعِ نَوَاجِمِ الْفَخْرِ، وَقَدْعِ طَوَالِعِ الْکِبْرِ![2] .

(خداوند بندگانش را، با نماز و زکات و تلاش در روزه داري، حفظ کرده است، تا اعضا و جوارحشان آرام، و ديدگانشان خاشع، و جان و روانشان فروتن، و دل هايشان متواضع باشد، کبر و خودپسندي از آنان رخت بربندد، و براي آن که در سجده، بهترين جاي صورت را بخاک ماليدن فروتني آورد، و گذاردن اعضاء پرارزش بدن بر زمين، اظهار کوچکي کردن است.

و روزه گرفتن، و چسبيدن شکم به پشت، مايه تواضع کردن است، و پرداخت زکات، براي مصرف شدن ميوجات زمين و غير آن، در جهت نيازمنديهاي فقرا و مستمندان است.

به آثار عبادات بنگريد که چگونه شاخه هاي درخت تکبّر را در هم مي شکند، و از روييدن کبر و خودپرستي جلوگيري مي کند.)

بنابر اين حجّ، رمز و راز هستي است،

تجلّي گاه وحدت، و راز به هم پيوستن هاست،

کعبه محور اصلي وحدت و به هم رسيدن هاست،

خانه خدا مرکز وحدت دل ها، وحدت انديشه ها، وحدت انسان هاست.

بايد انسان ها به مراسم حجّ روي بياورند و در اقيانوس عظيم انسان ها غرق شوند،

تا خود را بيابند،

همراهان همراه را باز شناسند،

همراهان کاروان نور و صفا را پيدا کنند،

دل ها را شستشو دهند،

پاک گردند،

غبار از چهره دل کنار زنند و زنگار از روح بزدايند،

و آنگاه در دلِ نوراني و روح شاداب، خدا را، جلوه حق را، نور زلال حقيقت را نظاره باشند.









  1. خطبه 53 / 192 نهج البلاغه معجم المفهرس، اسناد و مدارک اين خطبه به شرح زير مي باشد:

    1- کتاب اليقين ص 196: سيد بن طاووس (متوفاي 664 ه)

    2- فروع کافي ج4 ص198 الي201 ح2: کليني (متوفاي 328 ه)

    3- من لايحضره الفقيه ج 1 ص 152: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    4- ربيع الابرار ص333 ج1 وج5 ص175: زمخشري معتزلي (متوفاي 538 ه)

    5- اعلام النبوة ص 97: ماوردي (متوفاي 450 ه)

    6- غرر الحکم ج 1 ص 294 و ج 2 ص110: آمدي (متوفاي 588 ه).

  2. خطبه 192 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف (اسناد گذشته).