فلسفه حج از ديدگاه نهج البلاغه











فلسفه حج از ديدگاه نهج البلاغه



آنان که پيرامون انسان به بحث و برّرسي هاي حساب شده پرداختند مي دانند که:

انسان موجودي مطلق گرا، خداگرا و خداجوست.

در روانشناسي امروز نيز به اين حقيقت رسيده اند که:

انسان داراي «فطرت مذهبي» و «روح خداجوئي» است.

و نتيجه مي گيرند که:

انسان از مذهب و گرايشات معنوي و متافيزيکي جدا نيست و پيوند ميان انسان و خدا ناگسستني است.

و اعلام داشته اند که:

«روح مذهبي و خداگرائي بُعد چهارم روح آدمي است.»[1] .

پس انسان موجودي مطلق گرا، خداگرا و مذهبي است که اگر آفات معرفتي نباشد، و موانع اجتماعي و سياسي و تربيتي، راه حقيقت جويي را بر انسان مسدود نکند، انسان بگونه اي طبيعي خداگرا و مطلق جو است،

که يکي از ضرورت هاي روح خداجو، راز و نياز کردن است،

نيايش داشتن است،

دعا کردن و با خدا حرف زدن است،

که اين روح تشنه را چيزي جز رابطه با خدا داشتن و دعا خواندن، سيراب نخواهد کرد،

که خداي انسان آفرين فرمود:

اَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب[2] .

(همانا تنها با ياد خدا دل ها آرام خواهند گرفت.)









  1. کتاب فطرت مذهبي بُعد چهارم روح آدمي: مهندس بياني.
  2. سوره رعد، آيه 28.