مناقشة في يوم الشوري











مناقشة في يوم الشوري



منها: وَقَدْ قَالَ قَائِلٌ: إِنَّکَ عَلَي هذَا الْأَمْرِ يَا بْنَ أَبِي طَالِبٍ لَحَرِيصٌ.

فَقُلْتُ: بَلْ أَنْتُمْ وَاللَّهِ لَأَحْرَصُ وَأَبْعَدُ، وَأَنَا أَخَصُّ وَأَقْرَبُ، وَإِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِي وَأَنْتُمْ تَحُولُونَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ، وَتَضْرِبُونَ وَجْهِي دُونَهُ. فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بِالْحُجَّةِ فِي الْمَلَإِ الْحَاضِرِينَ هَبَّ کَأَنَّهُ بُهِتَ لَا يَدْرِي مَا يُجِبُنِي بِهِ!

ترجمه: گفتگو در روز شورا

شخصي در روز شورا به من گفت: «اي فرزند ابوطالب نسبت به خلافت حريص مي باشي». در پاسخ او گفتم، به خدا سوگند! شما با اينکه از پيامبر اسلام دورتريد، حريص تر مي باشيد، امّا من شايسته و نزديکتر به پيامبر اسلامم، همانا من تنها حق خود را مطالبه مي کنم که شما بين من و آن حائل شديد، و دست رد بر سينه ام زديد، پس چون در جمع حاضران، با برهان قاطع او را مغلوب کردم، درمانده و سرگردان شد و نمي دانست در پاسخم چه بگويد؟