ناتواني‌ عقل‌ از ادراك‌ حقيقت‌ ذات‌ و صفات‌ خداوند











ناتواني‌ عقل‌ از ادراک‌ حقيقت‌ ذات‌ و صفات‌ خداوند



بي‌ترديد عقل‌ انسان‌ مي‌تواند خداوند و برخي‌ از صفاتش‌ را بشناسد.امام‌(ع) مي‌فرمايد:

آغازين‌ گام‌ دينداري‌، شناخت‌ و معرفت‌ خداوند است‌.

وجود خداوند را نمي‌توان‌ از راه‌ نقل‌ و متون‌ ديني‌ اثبات‌ کرد و اگر درمتون‌ ديني‌ در اين‌ باره‌ مطالبي‌ يافت‌ شود، همگي‌ براي‌ ارشاد و راهنمايي‌ عقل‌است‌؛ البته‌ بايد دانست‌ که‌ عقل‌ توانايي‌ شناخت‌ کنه‌ ذات‌ الاهي‌ را ندارد.امام‌علي‌(ع) مي‌فرمايد:

لم‌ يطلِع‌ العقول‌ علي‌ تحديد صفته‌ و لم‌ يحجبها عن‌ واجب‌ معرفته‌.

عقل‌ها را بر چگونگي‌ صفات‌ خود آگاه‌ نساخته‌ و دست‌ آن‌ها را ازمقدار شناختي‌ که‌ لازم‌ است‌، نبسته‌ است‌.

اميرمؤمنان‌(ع) دست‌ فهم‌ بشر را از شناخت‌ حقيقت‌ ذات‌ و صفات‌ الاهي‌کوتاه‌ مي‌داند:

حمد و سپاس‌ خدايي‌ را که‌ وصف‌ها از رسيدن‌ به‌ حقيقت‌ شناخت‌ ومعرفت‌ او منقطع‌اند و عظمت‌ او خردهاي‌ آدميان‌ را طرد سازد و راهي‌به‌ رسيدن‌ نهايت‌ و غايت‌ ملکوت‌ او نيابد. او خداي‌ حق‌ و آشکاراست‌، آشکارتر از آنچه‌ بر ديده‌ها پديدار است‌. خردها براي‌ او حدّي‌معين‌ نتواند کرد تا همانندي‌ داشته‌ باشد و وهم‌ها او را اندازه‌ نتواندگرفت‌ تا در صورتي‌ پنداشته‌ شود.

سرّ وحدت‌ در نيابد هيچ‌ کس‌حيرت‌ آمد حاصل‌ دانا و بس‌گرچه‌ توحيد تو مي‌خوانيم‌ ماهم‌ تو دانايي‌ که‌ نادانيم‌ ما اي‌ منزه‌ ذاتتت‌ از فهم‌ عقول‌وز صفاتت‌ دور عقل‌ بوالفضول‌ در «خطبه‌ اشباح‌» نيز، که‌ از با عظمت‌ترين‌ و پرمحتواترين‌ خطبه‌هاي‌نهج‌البلاغه‌ است‌، در پاسخ‌ کسي‌ که‌ از آن‌ حضرت‌ خواسته‌ بود تا خداوند راچنان‌ توصيف‌ کند که‌ گويا او را مي‌بيند، فرمود:

اي‌ پرسشگر بينديش‌. پس‌ آن‌ اوصاف‌ خداوند را که‌ قرآن‌ به‌ تومي‌نماياند، برگير و پيروي‌ کن‌ و از نور هدايت‌ قرآني‌، روشنايي‌ جوي‌؛و هر چه‌ در کتاب‌ خدا و سنت‌ پيامبر و اولياي‌ هدايت‌ از آن‌ اثري‌نيست‌، علمش‌ را به‌ خدا واگذار؛ زيرا اين‌ نهايت‌ حق‌ خداوندي‌ بر تواست‌.... پس‌ اي‌ پرسشگر، به‌ همان‌ حدّي‌ که‌ خداوند تحصيل‌ علمش‌را برايت‌ جايز دانسته‌، بسنده‌ کن‌ و عظمت‌ خداي‌ سبحان‌ را با موازين‌عقلي‌ خود اندازه‌ مگير.

اصولاً شناخت‌ حقيقت‌ و کنه‌ ذات‌ الاهي‌ رازي‌ دور از دسترس‌ انديشه‌است‌ و فضايي‌ است‌ که‌ با پاي‌ استدلال‌ و بال‌ عرفان‌ قابل‌ کشف‌ نيست‌.

او توانايي‌ است‌ که‌ اگر وهم‌ ما چون‌ تير پرّان‌ شود تا خود را به‌ سرحدّقدرت‌ او رساند، و انديشه‌ مبّرا از وسوسه‌ بکوشد تا سَمنِد فکرت‌ به‌ژرفاي‌ غيب‌ ملکوتش‌ براند، و دل‌ها خود را در راه‌ شناخت‌ صفات‌ اوسرگشته‌ و شيدا گرداند، و باريک‌ انديشي‌ خِرد خواهد تا به‌ صفات‌ اونرسيده‌ ذات‌ وي‌ را داند، دست‌ قدرت‌ بازش‌ گرداند. چه‌، خواهدپرده‌هاي‌ تاريک‌ غيب‌ را دَرَد و راه‌ به‌ ساحت‌ خداي‌ بي‌عيب‌ برد. آنگاه‌پيشاني‌خورده‌، باز گردد و به‌ خُردي‌ خود اعتراف‌ کند که‌ «اي‌ مگس‌عرصه‌ سيمرغ‌ نه‌ جولانگه‌ تو است‌» با بيراهه‌ رفتن‌ او را چنان‌ که‌ بايدنتوان‌ شناخت‌ و خداوندان‌ انديشه‌ صورتي‌ از جلال‌ او را در خاطرخويش‌ نتوانند پرداخت‌.

اين‌ قسمت‌ از «خطبه‌ اشباح‌» حاوي‌ مطالب‌ بسيار مهمي‌ در زمينه‌ قلمروخردورزي‌ در باب‌ شناخت‌ خداوند است‌. بي‌ترديد صاحبان‌ انديشه‌هاي‌ آلوده‌به‌ وسوسه‌هاي‌ شيطاني‌، که‌ مانند چارپايان‌ اسير خواب‌ و خور و خشم‌اند،هرگز در انديشه‌ اوج‌ گرفتن‌ به‌ سوي‌ عوالم‌ غيب‌ الاهي‌ نيستند، چه‌ رسد به‌ آن‌که‌ در آن‌ مسير به‌ حرکت‌ در آمده‌ و مقداري‌ از راه‌ را پيموده‌ باشند اما به‌اعماق‌ و ژرفاي‌ غيب‌ الاهي‌ نرسند. اما نکته‌ مهم‌ اين‌ است‌ که‌ از ديدگاه‌ امام‌علي‌(ع) حتي‌ انديشه‌هاي‌ پيراسته‌ از وسوسه‌ و دل‌هاي‌ تهي‌ از پليدي‌هاي‌نفساني‌ نيز اگر قصد شناخت‌ حقيقت‌ ذات‌ و صفات‌ خداوند را داشته‌ باشند،دست‌ خالي‌ برگشته‌ و چيزي‌ نصيب‌ آن‌ها نمي‌شود و اين‌ به‌ دليل‌ محدوديت‌انسان‌ و ابزار ادراکي‌ او و نامحدود بودن‌ ذات‌ و صفات‌ الاهي‌ است‌.

وصف‌ او چون‌ کار جان‌ پاک‌ نيست‌عقل‌ را سرمايه‌ ادراک‌ نيست‌ لاجرم‌ هم‌ عقل‌ و هم‌ جان‌ خيره‌ مانددر صفاتش‌ با دو چشم‌ تيره‌ ماند

عقل‌ و عرفان‌ تا شعاعي‌ خاص‌ نور مي‌پراکنند؛ بيش‌ از آن‌ نه‌ قدرت‌ دارندنه‌ تکليف‌. بدين‌ سبب‌ پيامبر خاتم‌((ص)) مي‌فرمايد:

لاتفکروا في‌ ذات‌ الله ولکن‌ تفکروا في‌ آلاء الله.

در ذات‌ خداوند انديشه‌ نکنيد؛ ولي‌ در نعمت‌هايش‌ بينديشيد.

منابع‌ شيعي‌ اين‌ روايت‌ را از امام‌ باقر(ع) چنين‌ نقل‌ کرده‌اند:

تکلّموا في‌ خلق‌ الله و لاتتکلّموا في‌ الله فان‌ّ الکلام‌ في‌ الله لايزداد صاحبه‌ الاّتحيّرا.

در آفرينش‌ خداوند سخن‌ بگوييد نه‌ درباره‌ ]ذات[ خداوند؛ زيرا سخن‌گفتن‌ و انديشيدن‌ درباره‌‌]ذات [ خدا، جز حيرت‌ و سرگرداني‌ رهاوردي‌ندارد.


در آلا فکر کردن‌ شرط‌ راه‌ است‌
ولي‌ در ذات‌ حق‌ محض‌ گناه‌ است‌



بُوَد در ذات‌ حق‌ انديشه‌ باطل
‌محال‌ محض‌ دان‌ تحصيل‌ حاصل‌