دورانديشي در جنگ











دورانديشي در جنگ



هنگامي که توده‏هاي مسلمان در کوفه با امام علي (ع) بيعت کردند و معاويه بر او شوريد، امام پيکي به نام «جرير» به شام فرستاد تا نامه‏اي به معاويه برساند که در آن امام از او بيعت و کناره‏گيري از تخت حکومت را طلب مي‏نمود.

[صفحه 136]

چون بازگشت جرير مدتي به تاخير افتاد و آثار تصميم معاويه بر ادامه‏ي سرکشي آشکار شد، برخي از ياران امام پيشنهاد کردند که بسيج عمومي را براي جنگ اعلام نمايد.

پاسخ امام اين بود که فرستاده ما نزد آنهاست و تا زماني که او در آنجا اقامت دارد تدارک جنگ از طريق اعلام بسيج عمومي مي‏تواند در برابر راه حل مسالمت‏آميز مشکل ايجاد کند، بنابراين حضرت از اين کار خودداري فرمود اما مردم را از آمادگي فردي براي نبرد منع ننمود.

امام فرمود:

ان استعدادي لحرب اهل الشام و جرير عندهم اغلاق للشام، و صرف لاهله عن خير ان ارادوه، و لکن قد وقت لجرير وقتا لا يقيم بعده الا مخدوعا او عاصيا، و الراي عندي مع الاناه...

«آمادگي براي جنگ با مردم شام در حالي که «جرير» نزد آنهاست، به مثابه بستن راه نجات به روي شام و بازداشتن مردم آن از رسيدن به خير (رستگاري و طاعت الهي) است، در صورتيکه خواهان آن باشند.

اما براي «جرير» مدتي معلوم کرده‏ام که اگر آن مدت سر رسد در آنجا نخواهد ماند، مگر آنکه فريب خورده يا به نافرمانان پيوسته باشد.

من بر آنم که بايد درنگ ورزيد تا سرشت کارها آشکار شود. پس شما نيز بردبار باشيد.»

اما در حاليکه امام آنان را به صبر و شکيبائي دعوت ميکند، باز به ايشان مي‏گويد:

«شما را از آمادگي و تدارک باز نمي‏دارم.

[صفحه 137]

من چند و چون اين کار را سنجيده‏ام و زير و بم آن را به دقت وارسي کرده‏ام، و براي خود جز جنگيدن يا پشت کردن به آئين محمد (ص) راهي نيافته‏ام.»

اما سبب آن بود که عثمان حادثه‏هائي آفريد و مردم او را بر کنار نمودند، و معاويه از دستاويز قرار دادن خون او تنها در پي توجيه سرکشي تمرد خويش بود.

از اين رو امام مي‏فرمايد:

«او در دوراني که بر مردم ولايت داشت بدعتها آورد که در ميان مردم بگومگوهاي بسياري برانگيخت. پس در آن باره حرفها زدند، سپس دشمني ورزيدند، و سرانجام کار را دگر ساختند.»[1].

[صفحه 138]


صفحه 136، 137، 138.








  1. نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 43.