ارتش و دفاع از منافع ملت











ارتش و دفاع از منافع ملت



رابطه‏ي سربازان با جامعه بايد به همان استحکام رابطه‏ي بازوهاي نيرومند با قلب و سر و اندامهاي بدن باشد. و مناسبات حاکم بر آنها بايد به صورت داد و ستد دو جانبه برقرار گردد. از اينجاست که ارتش بايد از منافع ملت خود دفاع کند.

اما ارتش در صورتي اين خدمت را بر ملت خود تقديم مي‏دارد که از مردم محبت، اعتماد و توجه ديده باشد. ارتشيان هنگامي نيروي مدافع ملت را تشکيل مي‏دهند که نظام حکومتي از جايگاه ارتش در ميان طبقات جامعه و شيوه برخورد با آنان آگاه باشد.

پرسشي که مطرح مي‏شود اين است: طبقات جامعه کدامند و چه رابطه‏اي با يکديگر دارند؟ و پاسخ اين است که: هر جامعه‏اي از طبقات زير شکل مي‏گيرد:

1- ارتش.

2- کارمندان اداري.

3- قضات.

4- کارمندان دولتي.

5- کشاورزان.

6- بازرگانان، صنعتگران و پيشه‏وران.

7- تنگدستان، محرومان و نيازمندان.

اين طبقات با يکديگر پيوند دارند. هر طبقه‏اي مسئوليتهاي معين و حقوق مشخصي دارد. ادامه‏ي زندگي سالم براي جامعه ميسر نيست مگر آنکه هر طبقه‏اي وظايف خود را به طور کامل انجام دهد و از حقوق خود

[صفحه 118]

به طور کامل برخوردار شود.

از آنجا که ارتش نگهبان يکپارچگي، قدرت و شرافت ملت است، طبقه‏اي است که رعايت حقوق آن واجب‏تر، موقعيتش خطيرتر، و مسئوليتش مهم‏تر است.

اما مراد از ارتش در اينجا نگهبان نظام نيست، بلکه ارتش پاسدار ارزشها و حامي حق، يعني مدافع الله، مورد نظر است...

امام علي (ع) در فرمان معروف خود به مالک اشتر، که وي را به امارات مصر برگماشته بود، چنين مي‏گويد:

... و اعلم ان الرعيه طبقات، لا يصلح الا ببعض، و لا غني ببعضها عن بعض، فمنها: جنود الله، و منها: کتاب العامه و الخاصه، و منها: قضاه العدل، و منها: عمال الانصاف و الرفق،... فالجنود باذن الله حصون الرعيه، و زين الولاه،...

«بدان که توده‏ي مردم به طبقات تقسيم شده‏اند و کار هيچ يک جز به ياري ديگري پيش نمي‏رود و هيچ يک از ديگري بي‏نياز نيست. گروهي از آنان سپاهيان خدايند و پاره‏اي دبيران بخشهاي عمومي و خصوصي و برخي قضات دستگاه عدالت و جمعي کارگزارني که بايد به انصاف و مدارا به کار مردم رسيدگي کنند، برخي ديگر از اهل ذمه و از مردم مسلمان که باج ده و خارج گذارند و جماعتي سوداگران و پيشه‏ورانند و گروه فرودستاني که نيازمند و تنگدستند.

خداوند سهم هر يک (نصيب، و ضعيف و مسئوليت او) را به فراخور حالشان مقرر فرموده و در کتاب خود يا در سنت پيامبر خويش (صلي الله

[صفحه 119]

عليه و آله و سلم) حدود آن را به نحو فريضه يا احکامي که نزد ما محفوظ است، معين کرده است.

سپاهيان (به اذن خداوند) دژهاي مردم و پاسدار امتند، و زينت فرمانروايان، و عزت دين، و افزار امنيت که مردم بدون ياري آنان آسايش نخواهند يافت.

سپاه پا نمي‏گيرد مگر به خراجي که طبقه‏ي ديگري مي‏پردازد، و سپاهيان در جهاد با دشمن از آن مال نيرو مي‏گيرند و در اصلاح کار توده‏ها بدان متکي هستند و همه‏ي نيازهايشان را بر مي‏آورد.

اين دو گروه نظام نمي‏يابد مگر به ياري ضعف سوم که داوران و کارگزاران و دبيرانند، که داوران به عقود و معاملات و ساير امور جاري مي‏پردازند، کارگزاران سودها را فراهم مي‏آورند و به مصرف نيازهاي عمومي مردم مي‏رسانند، و دبيران که گره گشاي دشواريهاي جزئي و کلي مردمانند.

و کار هيچ يک از آن دسته‏ها سامان نمي‏گيرد مگر به سوداگران و پيشه‏وران که به هواي سودورزي گرد مي‏آيند و بازار داد و ستد راه مي‏اندازند و از معامله با ديگران مال مي‏اندوزند و جز آنان هيچ کس به اين کار توانا نيست.

سپس فرودستان هستند که ارباب نياز و مسکنت مي‏باشند و در خور ياري و مساعدت. لطف پروردگار بر همه‏ي اين طبقات گسترده است. و هر يک را به ميزان شايستگي، بر گردن والي حقي است. فرماندار از عهده‏ي انجام دادن آنچه پروردگار بر دوش او نهاده بر نمي‏آيد مگر به نيروي سخت کوشي و استمداد از خداوند، و آمادگي روحي براي ايفاء فرمان الهي، و بردباري در امور دشوار و آسان...»

[صفحه 120]


صفحه 118، 119، 120.