نيايش... به جاي دشنام و ناسزا
اني اکره ان تکونوا سبابين شتامين، تشتمون و تبروون، ولکن لو وصفتم مسايو اعمالهم، فقلتم: من سيرتهم کذا و کذا، و من عملهم کذا و کذا کان اصوب في القول و ابلغ في العذر،... «بر شما نميپسندم که دشنام ده و ناسزا گو باشيد، فحش بدهيد و نفرين کنيد. اما هرگاه از کارهاي زشت آنان ياد کنيد و بگوئيد: رفتارشان چنين است و کردارشان چنان، درستتر و پذيرفتنيتر است. و شايستهتر آن است که به جاي لعن گويي و بيزاري جويي از ايشان، بگوئيد: خداوندا خونهاي ما و آنان را از هدر رفتن حفظ کن، ميان ما و آنان آشتي برقرار کن، آنان را از ضلالت به هدايت رهنمون شو تا حق را از باطل بازشناسند، از گمراهي روي برگردانند و با رهروان آن دشمني بگيرند.»[1]. [صفحه 115] و به سربازانش ميآموخت که هر گاه ترس از دشمن بر آنان غلبه کرد، بگويند: «پروردگارا به تو پناه ميبرم از آنکه در سلطنت تو حقم پايمال گردد. به تو پناه ميبرم از آنکه در هدايت تو گمراه شوم. به تو پناه ميبرم از آنکه در بينيازي تو بيچيز باشم. به تو پناه ميبرم از آنکه در اقتدار تو تباه گردم. به تو پناه ميبرم از آنکه مغلوب شوم، و حال آنکه فرمان فرمان تو و فرجام کار به سوي تو است.»[2] و هنگاميکه کار بر سربازان امام دشوار ميشد، آنان را به خداوند پيوند ميداد تا مايوس نشوند، و ميگفت: «خداوندا به تو پناه ميبرم از آنکه به ناخرسندي تو خشنود باشم يا از خشنودي تو ناخرسند گردم، به قضاي تو پشت کنم، يا از قول تو دوري جويم، يا با دشمنان تو همدل گردم، يا با نظر کردگان تو دشمني ورزم. خدايا براي کردار يا گفتاري که مرا به قلمرو خرسندي تو نزديک و از ناخشنودي تو دور کند شکيبا ساز و نيروي تحمل عنايت فرما، اي رحيمترين بخشندگان. پروردگارا از تو زباني ثناگو، قلبي سپاسگزار، يقيني راستين، ايماني استوار و پيکري فروتن مسئلت دارم. به دلم نوري بخش که به تو عشق ورزم و از تو بهراسم. [صفحه 116] خدايا اگر مرا غرقهي رحمت خود کني، خوشگماني مرا افزودهاي، و اگر عذابم دهي عقاب ظلم و جور و درازدستيام بر خويشتن است، چون تو دادستاني مرا عذري نيست و مکافاتي به حساب نه... بار الها اگر اجلم در رسيد و روزگارم به سر آمد و ديدار توام مقدر شد، در بهشتم منزلي ببخش که گذشتگان و آيندگان بر آن چنان غبطه خورند که هيچ حسرتي از آن بالاتر و هيچ عنايتي از آن افزونتر و هيچ مقامي والاتر از آن نباشد. خداوندا مرا با عزت در جامهي فروتني ايمان بپوشان، از آن پيشتر که در آتش دوزخ به ذلت درافکني... پروردگارا تو را به بهترين نيايشها ثنا ميگويم که بلاي تو گواراترين بلاست. خداوندا مرا از ياري و تائيد و توفيق و رحمت خود برخوردار کن و به من شوق ديدار و لطف همياري خود عطا فرما تا شهد آن در قلبم جاي گيرد. و مرا به پيشبرد کارهايم رهنمون باش و تو بر پايگاه من و موضع يارانم ناظري و چيزي از تو پنهان نيست. خدايا از تو همان نصرتي را ميطلبم که به پيامبرت عنايت فرمودي. و بدان، ميان حق و باطل جدائي افکندي تا دين خود استوار نمودي و آئين خويش مسلط ساختي اي برترين که در هر مقام جا داري.»[3] و بدين سان مولا علي (ع) در جهاد به کمک دعا و نيايش به لشکريان خويش روحيهي شهادت ميدميد. [صفحه 117]
هنگامي که برخي از ياران امام علي (ع) به دشنام پيروان معاويه آغاز کردند، حضرت به آنان چنين پيغام فرستاد:
صفحه 115، 116، 117.