برنامه ريزي در جنگ











برنامه‏ريزي در جنگ



انسان در زندگي از مراحل گوناگوي گذر مي‏کند، و براي نيل به پيشرفت بايد اين مراحل را يکي پس از ديگري پشت سر بگذارد.

پرش يا جهش ناسنجيده، بي‏گمان به شکست و سقوط مي‏انجامد. اين حقيقتي است که بر تمام جوانب زندگي حاکم است و انسان بايد در هر گام خود آن را به خاطر داشته باشد و موقعيت هر گامي را در مراحل پيشرفت بشناسد.

[صفحه 80]

در شرايط جنگ رعايت اين مراحل اهميتي به مراتب بيشتر از شرايط صلح دارد:

براي مثال: دفاع از مواضع خودي پيش از استقرار کامل از حمله به دشمن بسيار مهم‏تر است.

کسي که مواضع نظامي خود را به خاطر تصرف مواضع دشمن در معرض سقوط قرار مي‏دهد، زندگي خود و پيروزيهايش را دستخوش خطر مي‏سازد.

مولا علي (ع) در نامه‏اي به «کميل بن زياد» کارگزار خود بر «هيت» چنين مي‏نگارد:

اما بعد، فان تضييع المرء ماولي، و تکلفه ما کفي، لعجز حاضر، و راي متبر، و ان تعاطيک الغاره علي اهل قرقيسيا، و تعطيلک مسالحک التي وليناک، ليس بها من يمنعها و لا يرد الجيش عنها، لراي شعاع، فقد صرت جسر المن اراد الغاره من اعدائک علي اوليائک غير شديد المنکب، و لا مهيب الجانب، و لا ساد ثغره، و لا کاسر لعدو شوکه، ولا مغن عن اهل مصره و لا مجز عن اميره، و السلام.

«اما بعد...

همانا اگر کسي کاري را که به او واگذاشته‏اي به سامان نرساند و به امور ديگران بپردازد، نشانه ناتواني و درهم انديشي اوست (که او را به نيستي مي‏کشاند).

يورش تو به قلمرو «قرقيسيا» و بي‏دفاع گذاشتن مرزها در برابر تعرض دشمن به قلمرو امارت تو، نمودار ذهني آشفته و پريشان است.

[صفحه 81]

تو از خود پلي ساختي که دشمنانت با عبور از آن بر يارانت چنگ اندازند. نه زور بازو داير و نه هيبت ديدار، نه راه بر دشمن مي‏بندي و نه شوکت او مي‏شکني، نه مايه‏ي آرامش رعيت خويشتني، و نه امر فرمانده‏ي خويش پيش مي‏بري. »[1].


صفحه 80، 81.








  1. نهج‏البلاغه، نامه‏ي شماره‏ي 61.