در راه خدمت به مردم
آيا بريا آن است که از آنان نفعي عايدمان گردد؟ يا به خاطر آن است که به آنها خدمت کنيم و خشنودي پروردگار را جلب نمائيم؟ کسي که در زندگي، بهشت را هدف خود قرار داده است، در پي آن نيست که مردم به او سودي برسانند يا به او توجه کنند، زيرا او بهرهي خود را از خداوند ميستاند و به عنايت او خرسند است. وجود او در ميان مردم تنها به خاطر انجام دادن وظايف خود در برابر مردم است، پس هر گاه بعضي بر او جفا کنند و او را دشمن بگيرند، او [صفحه 62] تنها بايد دغدغهي وظايف خود را در سر داشته باشد... و رنج و آزار مردم را در برابر پاداشي که از اين رهگذر نصيب او ميشود، تحمل کند. وقتي «شهادت» ارزندهترين سودي است که انسان در ميدان جنگ، و در مبارزه با دشمنان خدا ميتواند به دست آورد، پس بايد در رويارويي با تلخي هرگونه جور و آزاري بردبار باشد. امام علي (ع)، هنگامي که کارگزار او بر مصر «محمد بن ابوبکر» را به قتل رساندند و مصر را از حکومت او جدا نمودند، در نامهاي به «عبدالله بن عباس» چنين نوشت: اما بعد، فان مصر قد افتتحت، و محمد ابن ابيبکر «رحمه الله» قد استشهد، فعند الله نحتسبه ولدا انا صحا، و عاملا کادحا، و سيفا قاطعا، و رکنا دافعا، و قد کنت حثثت الناس علي لحاقه، و امرتهم بغياثه قبل الوقعه، و دعوتهم سر او جهرا، و عودا و بدءا، فمنهم الاتي کارها، و منهم المعتل کاذبا، و منهم القاعد خاذلا. اسان الله ان يجعل لي منهم فرجا عاجلا، فهو الله لولا طمعي عند لقايي عدوي في الشهاده، و توطيني نفسي علي المنيه، لا حببت ان لا ابقي مع هولاء يوما واحدا، و لا التقي بهم ابدا. «همانا که مصر سقوط کرد و محمد بن ابوبکر- که خدايش بيامرزاد- به شهادت رسيد. پاداش او را از خدا ميطلبيم که فزرندي خيرانديش بود و کارگزاري سخت کوش و تيغي برا، و تکيه گاهي استوار. [صفحه 63] من مردم را به پيوستن به او فراميخواندم و فرمان ميدادم که پيش از واقعه، او را ياري دهند و آشکارا و نهان به ياري او دعوت ميکردم و باز به شگردي تازه فراخواني خود را از سر ميگرفتم. اما گروهي از آن مردم با ناخرسندي به ياري او ميرفتند و برخي به دروغ بهانه ميآوردند، و پارهاي سرافکنده به جاي خويش ميماندند... از پروردگار مسئلت دارم تا هر چه زودتر مرا از ايشان گشايشي دهد. به خدا سوگند که اگر به هنگام روياروئي با دشمن شهادت را آرزو نميکردم، و مرگ را با آغوش باز خواهان نبودم، دوست ميداشتم که حتي يک روز هم با اين کسان باقي نمانم و هرگز با ايشان روبرو نشوم.»[1].
چرا بايد در ميان تودههاي مردم و در فعاليت آنان شرکت نمود؟
صفحه 62، 63.