تصميمات شجاعانه
جنگ جنگ است و لهيب توفندهي آن با تنبلي و ديرجنبي ناسازگار است و واماندگان را در زير گامهاي نيرومند خود لگد کوب ميکند. در زمان خلافت امام علي (ع) حکومت کوفه در دست نالايق ابوموسي اشعري افتاده بود، و او ساده انديشانه اميدوار بود که گذشت زمان خود مشکلات و بحرانها را حل کند... از آنجا که مشکلات بزرگ از او تدبير و تصميمگيري شجاعانه ميطلبيدند وي آنها را به چيزي نميگرفت. در جنگ جمل مولا به او فرمان داد که مردم کوفه را براي نبرد مهيا سازد اما او کوتاهي نمود، و اين قصور خود را چنين توجيه ميکرد که اين مسئلهي جزئي به زودي خاتمه مييابد! مولا سرانجام نامهي سرزنش آميزي به او فرستاد که در آن چنين گفته ميشد: اما بعد، فقد بلغني عنک قول هولک و عليک، فاذا قدم عليک رسولي فارفع ذيلک، و اشدد منزرک، و اخرج من جحرک، و [صفحه 52] اندب من معک، فان حققت فانفذ، و ان تفشلت فابعد، و ايم الله لتونين حيث انت، و لا تترک حتي يخلط زبدک يخاثرک، و ذائبک بجامدک، و حتي تعجل عن قعدتک، و تحذر من امامک کحذرک من خلفک،... «اما بعد... از توبه من سخني رساندهاند که هم به سود توست و هم به زيان تو! پس هر گاه فرستادهي من نزد تو رسيد کمر همت بر بند و پاي استوار کن و از پناهگاه خارج شو و همراهانت را (به نبرد) فراخوان. اگر بر آني که جانب حق بگيري (و سلاحبرداري) به سوي من آي، و اگر از اين کار بيم داري، سر خود گير... به خدا سوگند که (با چنين رفتاري) در همه حال چندان مورد خشم و پرخاش قرارگيري تا در کار خويش سرگردان شوي و روزگارت تباه گردد و از پيش و پس راه فرار بر تو بسته شود و يا راي (بر تخت امارت) نشستن در تو نماند. اين فتنه آن سان که تو پنداشتهاي سهل و ساده نيست بلکه واقعهي بغرنجي است (که به تدبير) اين شتر سرکش رام گردد و دشواري آن بر طرف شود و اين راه سنگلاخ همواري پذيرد. پس اينک خرد را يار گير و بر زمام امور چيره شو و نصيب و بهرهي خود را (از جهاد مقدس) برگير. اگر نبرد با دشمن را خوش نميداري، به سويي رو که فراخنايي و راه نجاتي در آن نيست، که سزاوار است ما اين هنگامهي کارزار را به سر بريم و تو در خواب باشي و حتي نامي از تو برده نشود. به خدا سوگند که اين جنگ حق است و به کام حقدار خواهد بود، و [صفحه 53] تقلاي ملحدان بيحاصل است. و السلام.»[1].
در روز جنگ فرمانروا يا زمامدار نبايد از تصميمگيري قاطعانه ناتوان باشد.
صفحه 52، 53.