افتخار خدمت در زير پرچم
افتخار و سربلندي در گرد آمدن در زير پرچمهاست نه گريختن به آسايشگاهها. [صفحه 33] مولا علي (ع) در سرزنش افراد آسايش طلب چنين ميفرمايد: کم اداريکم؟ کماتداري البکار العمده، و الثياب المتداعيه، کلما حيصت من جانب تهتکت من اخر، کلما اطل عليکم منسر من مناسر اهل الشام اغلق کل رجل منکم بابه، و انجحر انجحار الضبه في جحرها، و الضبع في و جارها! الذليل و الله من نصر تموه، و من رمي بکم فقدرمي بافوق ناصل. انکم و الله لکثير في الباحات، قليل تحت الرايات، و اني لعالم بما يصلحکم و بقيم اودکم، و لکني و الله لا اري اصلاحکم بافساد نفسي اضرع الله خدودکم، و اتعس جدودکم، لا تعرفون الحق کمعرفتکم الباطل، و لا تبطلون الباطل کابطالکم الحق. «تا چند، با شما مدارا کنم؟ آن سان که با اشتران نوپاي کوهان کوفته مدارا ميکنند يا با جامههاي ژندهاي که هر بار يک طرف آن بدوزند، از طرف ديگر ميشکافد. هر گاه دار و دستهاي از اهالي شام به سوي شما ميتازند، مردان شما درهاي خانهها را به روي خود ميبندند و چون سوسماري که به سوراخش ميخزد يا کفتاري که به لانه ميگريزد، خود را پنهان ميکنند. به خدا سوگند، خوار است کسي که شما ياورش باشيد و آنکه به ياري شما تيراندازي کند، تيرهايش همه شکسته و بياثر است. سوگند به خدا که شما در آسايشگاهها بسياريد و در ميدانهاي جنگ اندک، من ميدانم چگونه شما را اصلاح کنم و کجي شما را راست گردانم، اما شايسته نيست که براي به راه آوردن شما خويشتن را تباه سازم. (زيرا [صفحه 34] بايد با شما همراهي کنم و مسئوليتهاي ديني خود را کنار بگذارم، که البته، براي شما آسايش و آرامش در بر دارد، اما مرا در پيشگاه پروردگار شرمسار ميسازد). خدا رويتان را سياه کند و در زندگي کامتان را بر نياورد. چه شما آن سان که باطل را ميشناسيد، با حق آشنا نيستيد، و آنگونه که حق را پايمال ميکنيد، با باطل سر دشمني نداريد.»[1] و اين همه، نتيجهي طبيعي پرهيز از فداکاري در راه آرمان و گريز از ميدانهاي کارزار به پناهگاههاي امن است.
مردمي که گروه گروه در مهمانيها و نمايشها شرکت ميکنند اما از خدمت زير پرچم که رمز سربلندي امت است فرار ميکنند، در حقيقت جمعيتي هستند که نميتوانند حق را- حتي به اندازهاي که پايمال ميکنند- احقاق نمايند... چنان کساني مانند کفتارهايي هستند که هنگام احساس خطر به لانهي خود ميخزند.
صفحه 33، 34.