ادب آموختن











ادب آموختن



انسان از لحاظ فطرت اصلي خود، مايل به خوبي و از بدي متنفر و بيزار است. در ضمن قوه تشخيصي هم در او هست که غالبا مي‏تواند بفهمد و قضاوت کند که اين کار خوب و آن کار بد است. از بعضي اشخاص کارهائي مي‏بيند و يا سخنهائي مي‏شنود که وجدان او آنها را مي‏پذيرد و واقعا خوشش مي‏آيد، برعکس از بعضي مردم حرکاتي مشاهده مي‏کند که به نظرش زننده و ناروا هستند و روحا آزرده مي‏شود. پس با اين مقدمات، که آدمي طبعا خواهان خوبي است و ميزاني براي پي بردن به خوبي در دست او هست، چه بهتر که انسان براي پيشرفت اخلاقي خود از کارهاي پسنديده‏ي ديگران پيروي و از اعمال زشت آنان دوري کند. از لقمان حکيم پرسيدند: ادب از که آموختي؟ گفت از بي‏ادبان که هر چه از ايشان در نظرم ناپسند آمد از انجام آن پرهيز کردم.

[صفحه 28]

علي عليه‏السلام فرمود:

کفاک ادبا لنفسک اجتناب ما تکرهه من غيرک.

براي اينکه خود را مودب کني کافي است که آنچه را از ديگران نمي‏پسندي ترک نمائي.

[صفحه 29]


صفحه 28، 29.