دوست داشتن مردم











دوست داشتن مردم



آدمي مي‏بيند که غير از خودش اشخاص ديگري در روي اين زمين هستند که زندگي مي‏کنند. بايد فکر کند که آنها هم مانند خودش خواسته‏ها و آرزوها دارند، مايلند از نعمتهائي که براي انسان مقرر شده بهره‏مند شوند مورد علاقه و عطوفت قرار گيرند و از مزاحمت ديگران در امان باشند. اگر انسان به کمک عقل خود دانست اين حقيقت را نصب‏العين خود قرار دهد، مي‏تواند همنوعان خود را دوست بدارد، با آنها از روي مهر و محبت برخورد نمايد و با روئي‏گشاده با آنها معاشرت کند. از ملاقات آنها شاد و از همنشيني با آنها احساس لذت و آرامش نمايد. ولي اگر از عقل خويش کمک نگرفت و انديشه انساني نکرد وضع آشفته‏اي پيدا مي‏کند، کسي را غير از خودش دوست ندارد، لطف و مودت از قاموس معاشرت او حذف مي‏شود. روي گشاده به روي گرفته تبديل مي‏شود، لذت، جاي خود را به انزجار مي‏دهد، آن وقت است که آدمي از مراحل آدميت و خويهاي او دور و به عالمي که نبايد گرد آن بگردد، نزديک مي‏شود.

[صفحه 112]

علي عليه‏السلام فرمود:

التودد نصف العقل.

دوست داشتن مردم و مهرباني با آنها نيمي از عقل است.

[صفحه 113]


صفحه 112، 113.