حسد











حسد



حسد آنست که کسي ميل نداشته باشد ديگري داراي مزيت و نعمتي باشد و بخواهد که آن نعمت و مزيت از او سلب گردد. به کسي که اين صفت در او بسيار باشد «حسود» مي‏گويند. آدم حسود جز اينکه به روح خود رنج و عذاب دهد و در نتيجه پيکر خود را بيمار کند کاري از او ساخته نيست. آدم حسود خواه ناخواه شناخته مي‏شود و در انظار خوار و بيمقدار مي‏گردد. کسي که اين خصلت ناپسند در او پديد آمد، بايد به فکر چاره افتد و تا خود را بيچاره و دستگير اين مرض نکرده به حال سلامت برگردد. آدم حسود اگر قدري فکر کند مي‏فهمد که راه غلطي در پيش گرفته و با سلامتي خويش بازي مي‏نمايد. بر فرض که مقام و مزيت طرف او که «محسود» ناميده مي‏شود گرفته شود به حسود چه خيري مي‏رسد و چه نتيجه‏اي به حال او دارد. آدم عاقل و نظر بلند بدون اينکه به اطراف و مردم ديگر با نظر حسادت بنگرد، در صدد ترقي و پيشبرد مقاصد خويش مي‏باشد و کاري به کار ديگران ندارد و از اين جهت هدف خود را دنبال مي‏کند و غالبا توفيق حاصل مي‏نمايد.

[صفحه 88]

علي عليه‏السلام فرمود:

صحه الجسد، من قله الحسد.

صحت بدن از کمي حسد است.

[صفحه 89]


صفحه 88، 89.