خطبه 095-وصف خدا و رسول











خطبه 095-وصف خدا و رسول



[صفحه 231]

سپاس اندر خور ذاتي است اول که خلق و امر بر او شد محول يکي اول که ماقبلش نبد کس يکي آخر که مابعد او بد و بس يکي ظاهر که مافوقي ندارد که سر از چنبر حکمش برآرد يکي باطن که او را نيست مادون نهان در هستي او چون در مکنون اگر عمري نمايد کس تدبر جز او چيزي نيايد در تصور به ذاتش منتهي گردند غايات بدو منسوب اوايل تا نهايات هم او ناظر به اشياء هست و منظور هم او نزديک بر مخلوق و هم دور هم او خلاق انوار و جمال است هم او مطلوب هر علم و کمال است چو روح اندر بدن داخل به هر چيز چو تن از جان برون از چيزها نيز

[صفحه 233]

مقام و مرکز و جاي پيمبر ز هر کس در جهان بيش است و برتر مکان و منبت او بس شريف است محل رستن او بس منيف است نباتش از زمين نور روئيد بشر از آن گل توحيد بوئيد يکي لعل است از کان کرامت يکي مهر است از چرخ سلامت ز هر نقصي وجود او مبرا است ز هر عيبي دل و جانش معرا است به سوي او بود دلهاي ابرار به روي او زمام جمله ابصار از او مدفون شده حقد و حسدها و زو منفي ز چشم جان رمدها نمود او نار کين و فتنه خاموش به هوش آورد او اين خلق مدهوش ز گيتي او زدوده زنگ کلفت به مردم ياد داد او مهر و الفت عزيز از عزت او آمده دين ذليل از شوکت او آمده کين کلام او بيان حکم يزدان خموشيش کليد قفل احسان ز صمت خود گشوده صد در پند گهر پاشيده در نطق از شکرخند


صفحه 231، 233.