خطبه 091-پس از كشته شدن عثمان











خطبه 091-پس از کشته شدن عثمان



[صفحه 212]

پس از روزي که عثمان کشته گرديد تنش با خاک ره آغشته گرديد براي بيعت دست يدالله نمودند اجتماع امت ز هر راه اميرالمومنين چون بود عالم به اينکه برخي از اشخاص ظالم کنون کز جام بيعت گشته سرمست بفردا بند آن خواهند بگسست لذا فرمود با جمهور امت به ديگر شخص بنمائيد بيعت به حال خود علي را واگذاريد خلافت را به ديگر کس سپاريد براي آنکه ما داريم در پيش يکي امري کز آن دلها شود ريش به زير پرده بس نيرنگها هست براي آن وجوه و رنگها هست بر آن دلها نخواهند ايستادن خردها پي در آن محکم نهادن سيه خواهد شدن اين نيلگون طاق عيان ابر ستم در چهر آفاق غبار حقد و نار ظلم و کينه شود پيدا ز بس دلها و سينه ره دين و شريعت تار گردد مرا بس کارها دشوار گردد اگر من بر امارت دست يازم به اورنگ خلافت جاي سازم به خاک ره نشانم ظالمان را بمالم گردن گردنکشان را به کار شرع دون باک و تشويش عمل آرم به علم و دانش خويش دو گوش من نمي‏باشد بدهکار به حرف پوچ و قول نابهنجار نترسم از عتاب و سرزنشها کنم زنده ره داد و دهشها و گر ممکن شما را هست و مقدور مرا داريد از اين کار معذور که من باشم يکي همچون شماها به هر امر و به هر کار و به هر جا به

هر حرف از شماها هستم اسمع به امر والي اين امر اطوع اگر باشم شما را من وزيري از آن بهتر که باشمتان اميري


صفحه 212.