حکمت 467
[صفحه 241] چو عزل از فارس آمد ابنعباس بنا شد تا زياد آنجا دهد پاس اميرالمومنين درياي دانش وصيت کرد و کرد اينسان سفارش اگر در شهر و ور کس در دهات است ز ما بر گردن وي ماليات است رعيت را ز دولت دل مرنجان خراج از وي به پيش از وقت مستان مکن بر زيردستان جور و اجحاف بر آنان رو به راه عدل و انصاف ز راه داد اگر بيراهه رفتي بناحق چهره حق را نهفتي ستم را داشتي بر خلق معمول به جمع مال گشتي گرم و مشغول به چنگ مردمان بيچاره گردي ز کاخ و مال و جاه آواره گردي چو در دلها فزودي التهابي شود بر پا بناگه انقلابي به حلقت تيغ و دشنه تيز گردد تنت از نيش خنجر ريز گردد لذا اطراف کار خويش واپاي ستم منماي و راه کين مپيماي
صفحه 241.