حكمت 460











حکمت 460



[صفحه 235]

زماني سخت مردم را به پيش است که از زخم جهان دلها پريش است چنان گيتي بکين مردمان است بدريدن بشر را چون سکان است توانگر همچو گرگ اندر در دريدن بد نادار را در خون مکيدن به انفاقش خدا با اينکه مامور نموده است و به احسان داده دستور به جاي آنکه آن دستور در گوش کشد چون در نمود دستش فراموش به مال خود ز بخشايش بخيل است به چنگ بخل خود خوار و ذليل است در آن دوران لئيمان روي کارند شريفان و نکويان خوار و زارند همه بد گوهران در مکنت و مال همه نيک اختران با فقر بد حال ندادندي نظام جمع را پاس به زير دست بفروشند اجناس و يا آنکه به بدبختي بکوشند فقيران را چو برده مي‏فروشند و حال آنکه از اين کار واهي رسول مصطفي بد سخت ناهي ز خاطر برده آن حضرت سفارش فکنده بينوايان را در آتش


صفحه 235.