حكمت 424











حکمت 424



[صفحه 208]

کساني که خدا را دوستانند گروه و زمره از مومنانند در آن هنگام که مردم جهان را پسنديدند و بگزيدند آن را هم آنان باطن آن را بديدند ز زيب و زيورش دامن کشيدند جهان را مردمان چون لعبتي مست بديدند و بدادندش دل از دست ولي ديدندش آنان پير زالي است سر او سايه زود انتقالي است کشانيدند از آن خود را کناري نه بگرفتند از خاکش غباري بدان چيزي که گيتي خلق گيرد به خود هر کس پسندد زان بميرد ز خويش آن چيز را کشتند و راندند دل از دست هوس بيرون کشاندند به دست نفس اگر مردم اسيرند هم آنان بر نفوس خود اميرند به گيتي هر چه بايد وا گذارند گذارند و بدان ميلي ندارند جهان زشتي خود را کرده تشريح به دنيا آخرت دادند ترجيح شده جوياي سهم و سود سرشار ز کم بسيار را گشته خريدار چو ديدند آنکه گيتي دادن از دست همان دادن به دست آوردنش هست ز همت در درونها تخم کشتند به آساني ورا از دست هشتند ز تقوا و عمل مردم جدايند به آن اينها انيس و آشنايند به دنيا مردمان گردو ستانند هم آنان دور و با آنان دشمنانند کتاب و حکم و دستور الهي به کار افتاده از آنان کماهي نشانشان جمله از مردم هويداست وز آنان پايه قرآن سرپا است اساس شرع را در کار و

کوشند ز بيم نار در جوش و خروشند بدرگاه خدا اميد دارند به دل بيمي به جز از وي ندارند به هر جا هر کسي گر آرزومند ندارند آرزو جز از خداوند هميشه گرم در کار ثوابند و حال اين به وحشت از عذابند


صفحه 208.