حكمت 390











حکمت 390



[صفحه 174]

براي مرد باشد مرگ و مردن از آن بهتر که خود را خوار کردن چو آيد پيش روز ذل و خواري چه خوش چيزيست مرگ و رستگاري به چيز کم بساز و خود مکن پست ز خود کفچه مکن پيش خسان دست بکن سختي به آساني تحمل به هر ناکس مزن دست توسل نشد گر چيزي از بهرت مقدر ز تقديرات يزداني مکش سر که گر ايستاده باشي يا نشيني جز از سهم خودت را رو نبيني جهان بهر جوانمردان دو روز است به يک روزش بساز و يک بسوز است به يک روزش بدستش بهره و سود به يک روزش به چشمش آتش و دود به يک روزش غمين با سوک و طيش است به يک روزش قرين با سور و عيش است در آن روزي که گيتي دارد اقبال نبايد سرکشي را کرد دنبال به ادبار آن زمان کانديشه دارد خوش آن کو صبر کار و پيشه دارد به کشتي شکيب ار کس نشيند زيان ز امواج اين دريا نبيند


صفحه 174.