حكمت 383











حکمت 383



[صفحه 170]

چو سازي زهد را پيشه به دنيا شود عيب جهان بر تو هويدا شود چون جام قلبت پاک از زنگ جهان بيني که باشد محبسي تنگ مگر خود بر صف مردان کشاني بر اين زندان ز جان دامان فشاني مباش از خويشتن اي دوست غافل مواظب شو به هر فعلي که فاعل ز کار خود خبر گر تو نداري خبر دارد ز کارت ذات باري ز بيش و کم حسابت گشته ملحوط همه ثبت است اندر لوح محفوظ بکن کاري که چون آن لوح خواني ز شرم زشتکاري در نماني


صفحه 170.