حكمت 367











حکمت 367



[صفحه 156]

چنين مطلب که باشد نغز و تحفه روايت شد ز شخص بوجحيفه شه دين را هم او گفته است ديدم خودم از لعل دربارش شنيدم که از لب گوهر شهسواري سفت چنين با مردم از ارشاد مي‏گفت نخستين چيز کز آيند مغلوب به چنگالش دچار و خوار و منکوب همانا واگذاري جهاد است کزان نيرويتان در دست باد است به دست و با زبان و دل چو آن را نسازد مرد مومن نيک اجرا بکف نارند شمشير شرربار نتازند اسب در پيکار کفار و يا آنکه چو احکام الهي ببينندش به تعطيل و تباهي نه آن را با زبان با خلق گويند نه با دل راه انکارش بپويند در اين هنگام زشتيها است شايع شريعت را قوانين محو و ضايع به چنگال هواها جمله پستند مسلمانند ليکن در شکستند هلا هر کس که بشناسد نکو را نتاباند ز کار زشت رو را زبان را از امر بر معروف بندد به خود هر منکري بيند پسندد ز ايمان اين چنين کس هست بيرون ز پائين و ز بالا هست وارون به دنيا در کف سرگشتگيهاست به عقبا درهم از آشفتگيهاست


صفحه 156.