حكمت 349











حکمت 349



[صفحه 131]

ز قومي مرد باري نيک ياري به آنان گفت شاه از غمگساري بر او از مرگ اگر آمد دري باز شما را نيست زان انجام و آغاز اجل نزد شما خواهد رسيدن شما را هم به کام خود کشيدن مر اين يار شما گاهي براهي سفر مي‏کرد و غيبت نيز گاهي زيان يا سود را دمساز مي‏گشت سفر سر مي‏رسيد و باز مي‏گشت گر از دست شما با مرگ درشد کنيد انگار کو سوي سفر شد و ليکن اين سفر شد سوي دشتي که او را نيست ديگر بازگشتي اجل از خانه‏تان درمي‏کشاند شماها را به وي درمي‏رساند همه ناچار چون بايست مردن چرا بايد به وي اندوه خوردن


صفحه 131.