حكمت 347











حکمت 347



[صفحه 129]

يک از عمال مير ملک ارشاد بناي عالئي بنهاد بنياد مصالح ريخته اطراف خانه ز هر سو کارگرهايش روانه ز گچ و ز خاک هم از خشت و آجر به بيرون و درون آن سرا پر نموده نيک نقشش طرح معمار وز آن آثار زيبائي پديدار نظر بر آن سرا و خانه بگشود شه دين خانه صاحب را بفرمود اساسي را که تو کردي سرپا سر دينارها شد ز آن هويدا ز دارائيت اين منزل نشان است که زر بسيار در پيشت نهان است گر از دينار دستت بود خالي نکردي اين سرا بر پاي عالي چو دارائي بلي گرديد سرشار ز وضع زندگي پيداست آثار ز پوشاک و خوراک و خانه و زن غنا پيدا است ثروت هست روشن ولي ثروت گر از مال حلال است بدور آن صاحب آن از ملال است چو حق از نعمتش بر وي عطا کرد هويدا کرد اگر کاري بجا کرد و گر در مصرف آن بخل ورزيد نهانش کرد نه خورد و نه پوشيد عطاهاي خدا را کرده کفران سزد گر بستد ايزد نعمت از آن خدا ناکرده در دون ديانت شود زر گرد از راه خيانت ز راه جور مال آيد فراچنگ به مغز خويش کوبد صاحبش سنگ زر وي را در آتش سرخ سازد وز او پيشاني و پهلو گدازند


صفحه 129.