حكمت 335











حکمت 335



[صفحه 116]

بشر بر هر سخن لب مي‏گشايد هر آن کردار و هر کاري نمايد سخن در لوح محفوظ است و دربند نگهبان کار را باشد خداوند به هر انسان موکل دو فرشته است به دفتر خير و شر کارش نوشته است چو افتد پرده از راز و ضمائر رسد هنگامي که تبلي السرائر دهد دفترچه کارش به دستش خدا سازد سزا را پاي بستش به فردوس برين باشد نکوکار مر آن بدکار در دوزخ گرفتار به گيتي مردمي کز ساکنانند همه در خسر و نقصند و زيانند جز آنان کز گروه مخلصينند ز هر چيزي رها در بند دينند چو مومن جانب حق راه برداشت نگهداريش را ايزد نظر داشت از اين مردم ز ديگر گر بپرسش شود خواهد ورا آزار و رنجش فزودن علم را سائل نخواهد جز اينکه زحمت مسئول خواهد از اينان هر کسي رايش رساتر زند مرغ هوا بر فرق وي پر بناي حلم وي چون سخت سست است به کار انديشه‏هايش نادرست است دگر آنکو درشتش استخوان است پيش ستوارتر از ديگران است بر او گر گوشه ابرو بتابد کسي او را به چشم خشم يابد تواش بيني که از يک گفته زشت به زشتي تاب و طاقت را ز کف هشت ورا از يک سخن گردد جگر خون به سختي حالتش گردد دگرگون جدا آري چو انسان از هوا نيست چنين باشد چو از بهر خدا نيست خدا را آن کسان کز بندگا

نند برون ز اينسان به راه حق روانند جهان خشمش بر آنان گر شود تيز بود دلشان ز عشق دوست لبريز چو از بهر خدا سرگرم کارند به ابرو چين ز بدکاران نيارند


صفحه 116.