حکمت 332
[صفحه 114] بر انسان چونکه دولت رو نمايد به رخ از راي نيکو در گشايد به هر کس نيکبختي کرد اقبال نکو انديشهاش افتد ز دنبال ز شصت فکر هر تيري که بگشاد به چنگش صيد بخت و دولت افتاد به ريگ و خاک با بخت ارزند چنگ به چنگش اوفتد در گران سنگ ولي چون دولت و بختش کند پشت به هر کاري کند ز انديشه انگشت جهان با وي فتد در کينه و لج درست انديشهاش يکسر فتد کج به مغزش فکرها گرديده محدود همه درها برويش هست مسدود به هر کاري اگر در و گهر ريخت به فرق بخت گوئي خاک ره بيخت ز بام هر که باز بخت پرد به دشتش فکر را آهو نچرد کنون اي آنکه راد و نيکبختي بکن کاري براي روز سختي براي بعد مرگت فکري انديش ز سختيهاي آن آسوده کن خويش
صفحه 114.