حكمت 307











حکمت 307



[صفحه 92]

چو ابن مقله گر از خط زيبا گوارا عيش، را هستي تو جويا سز دليقه دواتت پاک باشد به دور از هر چه گرد و خاک باشد به آئين تيز کن نوک قلم را وز آن زيبا بکن رسم و رقم را مرکب گير آن را کن گشاده که چون در روي کاغذ شد نهاده چسان مشکين خط رخسار دلبر ز خط مشگين شود رخسار دفتر ميان سطرها افکن فواصل که خط را ز آن نکوئيها است حاصل حروف خط چو با هم گشت نزديک فزايد خط به حسن و رونقش نيک کس ار از حسن خط اندر کمال است به چهرش حسن خطش خوش جمال است مداد ديده با دوده چو بسرشت قلم بگرفت و خط نيک بنوشت خلايق پيش خطش سر سپارند به پايش سر به دستش زر سپارند به دور ما دو تن در خوش‏نويسي است يکي طاهر دوم شخص هريسي است


صفحه 92.