حكمت 295











حکمت 295



[صفحه 80]

به گيتي هر چه خلق از مردمانند همه فرزندهاي اين جهانند پسر را سرزنش بر مهر مادر نکرده هيچ مردي اي برادر کنون اي جان مکن اشکال اينجا که نبود زشت عشق و مهر دنيا اگر گرديد کس دور از سعادت بديها در نهادش گشت عادت از آن بد طينت آمد زشتخوئي توقع کس نمي‏دارد نکوئي به مردي نيک اگر اين بد بدي کرد و ز آن بد نيک فرياد ار برآورد بدو گويند کم کن اين تجزع ندارد از فلاني کس توقع مگو فرمايش حضرت دليل است که اين فرمايشش از اين قبيل است به قرآن و به اخبار و به آثار نکوهش از جهان گرديده بسيار خدا فرموده دنيا چون سراب است از اين سر چشمه شور و تلخ آب است اساسش گفته لهو و لعب و بازي است حقيقتهاش پوچ است و مجازيست پيمبر نيز از آن کرده مذمت بترساند از محبتهاش امت کسي که مرد عقبا، هست و تقوا است کجا دل بسته و پابند دنيا است جهان زالي سپيدش ابروان است کفش رنگين ز خون شوهران است چه مايه زد به شير اين بدزن انگشت چه شيراني که اين سگ گربه‏سان کشت جوانمردان که بيدار و غيورند از اين لغزنده پل اندر عبورند


صفحه 80.