حكمت 287











حکمت 287



[صفحه 74]

سه تن جانا بدان باشد تو را دوست که باشند بسان مغز در پوست يکي آنکه تو را از دوستان است ز هر کس چشم جانت سوي آن است دوم آن کس که با يار تو يار است ز دل آن دوستت را دوستدار است سوم آنکو به خصم تو است دشمن تو را آسوده زو باشد دل و تن و ليکن آن سه تن کز دشمنانند عدوي دين و ايمان و روانند يکي آنکه تو را خصمي است خونين بود از دشمنت کارش به آئين دوم آن کس که گر داري کسي دوست ديگر کس خصم جان و دشمن او است سوم بالعکس اگر کس دشمني داشت تو را او دشمنت را دوست پنداشت به خصمت طرح و رسم دوستي ريخت کسي ديگر به فرقت گرد غم ريخت خلاصه آن سه تن از دوستانند تو را او اين سه تن از دشمنانند


صفحه 74.