حکمت 265
[صفحه 53] که گر زمين را به آسمان دوزي بيش از اينت نميدهد روزي به هر درگه که انسان درزند چنگ هر اندازه بود پرفکر و نيرنگ به جلب رزق هر قدر او توانا بود باشد در آن بنياد دانا به صبح و شام با سختي بکوشد ز آز و حرص چون ديگ او بجوشد کز آنچه بهر وي در عالم ذر مقرر کرده ذات حي داور به چنگ آرد به دست وي نيايد خودش را خسته بيخود مينمايد بعکس آن دگر فرزند آدم ضعيف است و در اين ره فکر وي کم ز جلب رزق در بياعتنائي است ز آسايش به فکر بيش و کم نيست خدا در لوح قدرت هر چه قسمت بر او کرده رساند دون زحمت نه سهم اول از چستي زياد است نه قسم دوم از سستي زياد است کسي اين رتبه گر دانست و بشناخت فراز تخت آسايش مکان ساخت و گر آن را ز کف کس واگذارد ره ترديد و شک و ظن سپارد نگون در دشت و درياي زيانست ز خسرانهانش آتشها به جان است به چشم خويش ديدم مست نعمت به سر افتاده اندر چاه نقمت و ليک آن کس که در رنج و بلا بود خوشيها از بلايش در قفا بود تو اي دانا که اين مطلب شنودي چه خوش بود ار به شکرت ميفزودي شب و روزي که هر روزي به راهي سزد گر از شتاب خود بکاهي
صفحه 53.