حکمت 264
[صفحه 52] اگر گيتي مرا مهلت گذارد به چنگ جنگ و کين کمتر فشارد در اين لغزشگهم شد پايداري ز رخش ملک بگرفتم سواري ابوبکر و عمر هر بدعت احداث نمودند و شد عثمانشان ز وراث تمامي را کنم از نو دگرگون دهم بر طبق دين دستور و قانون شريعت را نمايم گلشن آباد نمايم قصر آن چون اول آباد به کار دين اگر من زنده باشم بسا زنگار ديوارش تراشم هر آن پرده که پيشينان دريدند به هر مرتع که از ناحق چريدند هر آن دختر که بربستند کابين کنيزاني کز آن کردند تعيين جهاز دختران را ميستانم کنيزانشان به صاحب ميرسانم به عدل از اشترانشان ميبرم سر بداد آن پردهها گردم رفوگر وليک افسوس شه ديري نپائيد که در خون در کف محراب غلطيد چنان سالار داد اسلام از دست شدش کشور به دست مردمي پست
صفحه 52.